1. gradually he sank in the mire of depravity and sin
به تدریج در منجلاب کژراهی و گناه غرق شد.
2. It is a mark of depravity to make a mock of good advice and kind rebuke.
[ترجمه ترگمان]این نشانه فساد است که نصیحت خوبی به او بزند و توبیخ کند
[ترجمه گوگل]این یک علامت از تخریب است تا از مشاوره خوب و سرزنش محض استفاده کند
3. The play attacks the corruption and depravity of the nobility as well as unjust laws and edicts.
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه به فساد و فساد اشراف و قوانین و قوانین غیرمنصفانه دست می زند
[ترجمه گوگل]این بازی به فساد و تخریب اشراف و همچنین قوانین و مقررات ناعادلانه حمله می کند
4. He felt the pinch of depravity.
[ترجمه ترگمان]احساس تباهی و تباهی را احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او احساس خجالت عصبی را احساس کرد
5. To the disappointment of hardened punters, depravity was lacking . No gambling, as such, was allowed.
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم شرط می بندم که شرط می بندم هیچ قمار و قمار در کار نبود
[ترجمه گوگل]به ناامیدی متخلفان سخت، فساد فاقد آن بود به هیچ عنوان قمار مجاز نیست
6. The implication of total depravity is: Christ totally saves and transforms us, not just part of us.
[ترجمه ترگمان]مفهوم فساد کلی عبارت است از: مسیح کاملا ما را نجات داده و به ما تبدیل می کند، نه فقط بخشی از ما
[ترجمه گوگل]مفهوم فساد کامل این است: مسیح صرفا بخشی از ما را نجات می دهد و ما را تبدیل می کند
7. Experiencing life does not mean depravity and indulgence.
[ترجمه ترگمان]زندگی Experiencing یعنی فساد و اغماض نیست
[ترجمه گوگل]تجارب زندگی به معنی فساد و تساهل نیست
8. It'seemed to reveal to her an undreamed depravity in her nature.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در طبیعتش یک نوع فساد ناشناخته وجود دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او را به تخریب فریبنده در طبیعت خود آشکار کند
9. Conduct or an action marked by depravity or brutality.
[ترجمه ترگمان]رفتار یا رفتاری که با فساد و یا brutality مشخص می شود
[ترجمه گوگل]انجام یا اقدام با حرمت یا خشونت مشخص شده است
10. Incapable of fathoming such depravity, the great Titan began to slip into a brooding depression.
[ترجمه ترگمان]از این گونه فساد و فساد، تیتان بزرگ شروع به فرو رفتن در افسردگی کرد
[ترجمه گوگل]تایتان بزرگ قادر به فهمیدن چنین فساد نیست و به افسردگی فرسودگی فرو می رود
11. Long or frequent depravity is a kind of morbidity!
[ترجمه ترگمان]این فساد مکرر یا مکرر یک نوع مرض است
[ترجمه گوگل]توهین طولانی یا مکرر یک نوع بیماری است!
12. Rejects the doctrine of total depravity of human nature .
[ترجمه ترگمان]اصول کلی فساد طبیعت بشری را رد می کند
[ترجمه گوگل]دکترین تخریب کامل طبیعت انکار را رد می کند
13. Every day there are in the world, every day someone in depravity sorrow.
[ترجمه ترگمان]هر روز در دنیا، هر روز یک نفر در غم و اندوه زندگی می کند
[ترجمه گوگل]هر روز در جهان وجود دارد، هر روز کسی که در غم و اندوه غم و اندوه
14. They not only portrayed middle-class life and its problems but attacked the corruption and depravity of the nobility.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها زندگی طبقه متوسط و مشکلات آن را به تصویر کشیدند، بلکه به فساد و فساد اشراف حمله کردند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها زندگی طبقه متوسط و مشکلات آن را نشان دادند، بلکه به فساد و تخریب اشراف حمله کردند