کلمه جو
صفحه اصلی

enviable


معنی : رشک اور، حسادت انگیز
معانی دیگر : (مجازی) دلخواه، رشک انگیز، خواستنی

انگلیسی به فارسی

مخاطره آمیز است، رشک اور، حسادت انگیز


رشک‌آور، خواستنی، حسادت‌انگیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: enviably (adv.)
• : تعریف: worthy of being envied or desired.

• arousing jealousy, causing envy; excellent, worthy of envy
you describe something such as a quality as enviable when someone else has it and you wish that you had it yourself.

مترادف و متضاد

desired, blessed


Synonyms: advantageous, covetable, desirable, excellent, favored, fortunate, good, lucky, privileged, superior, welcome


Antonyms: disadvantaged, undesirable, undesired, unenviable, unfavored, unlucky


رشک اور (صفت)
enviable

حسادت انگیز (صفت)
enviable

جملات نمونه

an enviable position

موقعیت دلخواه


1. an enviable position
موقعیت دلخواه

2. She has built up an enviable reputation as a harpist.
[ترجمه ترگمان]او شهرت enviable را به عنوان یک harpist بنا کرده است
[ترجمه گوگل]او شهرت غم انگیزی را به عنوان یک برده دار ساخته است

3. Japan is in the enviable position of having a budget surplus.
[ترجمه ترگمان]ژاپن در موقعیت رشک آمیزی قرار دارد که مازاد بودجه داشته باشد
[ترجمه گوگل]ژاپن در موقعیت ممتازی قرار دارد که مازاد بودجه داشته باشد

4. She is a woman of enviable beauty.
[ترجمه ترگمان]زن زیبایی است
[ترجمه گوگل]او زن زیبایی غریزی است

5. This conservatory enjoys an enviable position overlooking a leafy expanse.
[ترجمه ترگمان]این گلخانه از موقعیت enviable مشرف به فضای پر شاخ و برگ برخوردار است
[ترجمه گوگل]این سالن زیبایی دارای یک موقعیت قابل پیش بینی است و دارای یک فضای گسترده ای است

6. Britain has an enviable record on breast screening for cancer.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا سابقه enviable در مورد سرطان سینه برای سرطان دارد
[ترجمه گوگل]بریتانیا یک رژیم غیروابسته در غربالگری پستان برای سرطان دارد

7. He is in the enviable position of having two job offers to choose from.
[ترجمه ترگمان]او در موقعیت enviable از داشتن دو پیشنهاد شغلی برای انتخاب از آنجا قرار دارد
[ترجمه گوگل]او در موقعیت ممتازی قرار دارد که دو پیشنهاد شغلی برای انتخاب داشته باشد

8. He achieved enviable results with the minimum of effort.
[ترجمه ترگمان]او به نتایج enviable با کم ترین تلاش دست یافت
[ترجمه گوگل]او حداقل تلاش را با نتایج غم انگیز به دست آورد

9. They have enviable reputations as athletes.
[ترجمه ترگمان]آن ها شهرت enviable به عنوان ورزش کاران دارند
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان ورزشکاران شهرت دارند

10. She's in the enviable position of being able to choose who she works for.
[ترجمه ترگمان]او در موقعیت enviable قرار دارد که بتواند انتخاب کند چه کسی برای چه کسی کار می کند
[ترجمه گوگل]او در موقعیتی غم انگیز است که قادر به انتخاب او برای او است

11. Now he was in the enviable position of not having to work for a living.
[ترجمه ترگمان]اکنون در موقعیتی بود که نمی توانست برای گذران زندگی کار کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در موقعیت غم انگیزی بود که نیازی به زندگی برای کار کردن نیست

12. As the whole, the society is in enviable financial shape.
[ترجمه ترگمان]در کل جامعه به شکل مالی enviable است
[ترجمه گوگل]در کل، جامعه در شکل مالی غم انگیز است

13. There was an enviable air of dynamism across the Channel.
[ترجمه ترگمان]در آن سوی کانال هوای خوش dynamism به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]هوای مودبانه پویایی در سراسر کانال وجود داشت

14. We maintain an enviable record against schools five and 10 times our size.
[ترجمه ترگمان]ما یک رکورد enviable علیه مدارس پنج و ۱۰ برابر اندازه خود نگه می داریم
[ترجمه گوگل]ما یک رکورد مخرب در برابر مدارس پنج و ده برابر اندازه ما حفظ می کنیم

15. Sparse, willful and distinct, Ladd manages an enviable economy with his music.
[ترجمه ترگمان]Sparse، خودرای و متمایز، اقتصاد enviable را با موسیقی خود مدیریت می کند
[ترجمه گوگل]لرد، با افکار و تمایز و متمایز، اقتصاد خود را با موسیقی خود مدیریت می کند

پیشنهاد کاربران


desirable
desired

lucky

worth having

blessed


کلمات دیگر: