کلمه جو
صفحه اصلی

endurable


معنی : تحمل پذیر
معانی دیگر : قابل تحمل، پایستنی، تاب آوردنی، یاراپذیر (در برابر: یاراناپذیر unendurable)

انگلیسی به فارسی

تحمل‌پذیر


پایدار، تحمل پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: endurably (adv.)
• : تعریف: able to be endured or withstood.
متضاد: unbearable

• bearable, tolerable, sufferable

مترادف و متضاد

تحمل پذیر (صفت)
tolerable, bearable, endurable, sufferable

tolerable


Synonyms: bearable, livable, sufferable, supportable, sustainable


Antonyms: changeable, intolerable, tiring, unendurable


جملات نمونه

1. endurable pain
درد قابل تحمل

2. I felt that life was no longer endurable.
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم که دیگر زندگی برایم قابل تحمل نیست
[ترجمه گوگل]احساس کردم که زندگی دیگر قابل تحمل نیست

3. He found the boredom scarcely endurable.
[ترجمه ترگمان]به زحمت این ملال را کم تر تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]او خستگی را به سختی قابل تحمل یافت

4. Confinement, which had gradually become accustomed and endurable, now chafed like chains.
[ترجمه ترگمان]confinement که رفته رفته به آن خو گرفته و گران بها شده بود اکنون مثل زنجیر شده بود
[ترجمه گوگل]زندان، که به تدریج عادت کرده و قابل تحمل بود، در حال حاضر مثل زنجیرهای گسسته است

5. Experiments prove that the segment is sharp and endurable, and has a satisfactory performance cost ratio.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها ثابت می کنند که این بخش تیز و قابل تحمل است و نسبت هزینه عملکرد رضایت بخش دارد
[ترجمه گوگل]آزمایشات نشان می دهد که قطعه قطعه تیز و قابل تحمل است و نسبت هزینه ی عملکرد رضایت بخش دارد

6. We performs strict quality control, careful and endurable packing, and punctual delivery time.
[ترجمه ترگمان]ما کنترل کیفیت دقیق، دقیق و قابل تحمل را انجام می دهیم و زمان تحویل مناسب را به موقع انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]ما کنترل کیفیت دقیق، بسته بندی دقیق و قابل تحمل و زمان تحویل دقیق را انجام می دهیم

7. Environmental, non - poison, non - flammable, endurable to aging, climate, chemicals.
[ترجمه ترگمان]محیط زیست، غیر سمی، غیرقابل اشتعال، قابل تحمل برای پیر شدن، آب و هوا، مواد شیمیایی
[ترجمه گوگل]محیط زیست، غیر سمی، غیر قابل اشتعال، قابل تحمل به پیری، آب و هوا، مواد شیمیایی است

8. My solitude being no longer endurable, I went out and walked the town for hours.
[ترجمه ترگمان]پس از چند ساعت بیرون رفتم و از شهر خارج شدم
[ترجمه گوگل]تنهایی من دیگر قابل تحمل نیست، من بیرون رفتم و چند ساعت به این شهر رفتم

9. With ABS cover, strong and endurable, widely use for packing.
[ترجمه ترگمان]با پوشش ABS، قوی و قابل تحمل، به طور گسترده برای بسته بندی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]با پوشش ABS، قوی و قابل تحمل، به طور گسترده ای برای بسته بندی استفاده می شود

10. Solitude can be endurable even sweet just for cherishing hope of love.
[ترجمه ترگمان]تنهائی را می توان برای گرامی داشتن عشق از دست داد
[ترجمه گوگل]تنها برای عشق ورزیدن به آرامش تنها قابل تحمل است

11. The bed should be practical, endurable, comfortable and safe.
[ترجمه ترگمان]تخت خواب باید عملی، قابل تحمل، راحت و بی خطر باشد
[ترجمه گوگل]تخت باید عملی، قابل تحمل، راحت و ایمن باشد

12. The subtle factor that makes life endurable is "gradualness".
[ترجمه ترگمان]عاملی زیرکانه که زندگی را قابل تحمل می کند \"آرامی\" است
[ترجمه گوگل]فاکتور ظریف که زندگی را پایدار می کند، 'تدریج' است

13. This new material is endurable.
[ترجمه ترگمان]این مطالب جدید قابل تحمل نیستند
[ترجمه گوگل]این مواد جدید قابل تحمل است

14. His insults were not endurable.
[ترجمه ترگمان]اهانت های او قابل تحمل نبود
[ترجمه گوگل]اتهامات او قابل تحمل نبود

15. The smallest courtesies along the rough roads of life are like the little birds that sing to us all winter long, and make that season of ice and snow more endurable.
[ترجمه ترگمان]The در طول جاده های ناهموار زندگی مثل پرندگانی هستند که سراسر زمستان برای ما آواز می خوانند و فصل یخ و برف را قابل تحمل می کنند
[ترجمه گوگل]کوچکترین حسن نیت در کنار جاده های خشن زندگی، مانند پرندگان کوچکی است که تمام عمر زمستان را می خوانند و این فصل یخ و برف را پایدارتر می کند

endurable pain

درد قابل‌تحمل



کلمات دیگر: