1. A recent sales hiccup is nothing to panic about.
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به فروش اخیر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]یک اخاذی در فروش اخیر هیچ چیز در مورد وحشت زده نشده است
2. There was a slight hiccup in the timetable.
[ترجمه ترگمان]در جدول زمانی یک سکسکه مختصر وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک نشانه کوچک در جدول زمانی وجود دارد
3. This one defeat was the only hiccup in the team's steady progress up the League.
[ترجمه ترگمان]این شکست یگانه hiccup در پیشرفت مداوم تیم بود
[ترجمه گوگل]این یک شکست تنها انحراف در پیشرفت مداوم تیم در لیگ بود
4. She gave a loud hiccup.
[ترجمه ترگمان]سکسکه شدیدی کرد
[ترجمه گوگل]او دچار عصبانیت شد
5. There's been a slight hiccup in our mailing system.
[ترجمه ترگمان]توی سیستم mailing یه سکسکه کوچیک ایجاد شده
[ترجمه گوگل]در سیستم پستی ما یک سکه کوچک وجود دارد
6. The sales drive was interrupted by a legal hiccup.
[ترجمه ترگمان]محرک فروش با سکسکه قانونی قطع شد
[ترجمه گوگل]درایور فروش با یک سقوط قانونی قطع شد
7. The drone had become a hiccup - a variation on a theme of coughing and spluttering.
[ترجمه ترگمان]هواپیمای بدون سرنشین به سکسکه افتاده بود
[ترجمه گوگل]هواپیمای بدون سرنشین دچار وحشی شد - تنوع در موضوع سرفه و تکان دادن
8. There was a slight hiccup in the 1950s when a good citizen of Edinburgh objected to our bearing the arms.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۵۰ هنگامی که یک شهروند خوب ادینبرگ به حمل سلاح اعتراض کرد، سکسکه خفیفی به وجود آمد
[ترجمه گوگل]در دهه 1950 یک شهروند عادی ادینبورگ مخالفت خود را با تسلیحات خود اعتراض کرد
9. The airline industry's troubles are a mere hiccup in an otherwise upward growth trend.
[ترجمه ترگمان]مشکلات صنعت هواپیمایی تنها سکسکه ناشی از روند رشد به سمت بالا است
[ترجمه گوگل]مشکلات صنعت هواپیمایی تنها یک جنبش در روند رشد به سمت رشد است
10. A hiccup, possibly, but no decent restaurant should produce one of that size.
[ترجمه ترگمان]یک سکسکه، شاید یک رستوران خوب، باید یکی از این اندازه را تولید کند
[ترجمه گوگل]یک سکسکه، احتمالا، اما هیچ رستوران مناسب نیست، باید یکی از آن اندازه را تولید کند
11. The event started with a slight hiccup when it was discovered that the batteries were in the wrong way round.
[ترجمه ترگمان]این رویداد با یک سکسکه خفیف آغاز شد زمانی که کشف شد که باتری ها همیشه در مسیر اشتباهی قرار دارند
[ترجمه گوگل]هنگامی که کشف شد که باتری ها در مسیر اشتباه قرار گرفته اند، این رویداد با یک سگ کوچولو آغاز شد
12. That was the only hiccup in Llanelli's 10-try victory, although they were not the highest scorers of the day.
[ترجمه ترگمان]این تنها سکسکه هاگرید ۱۰ ساله بود، اگر چه آن ها بالاترین امتیاز روز را نداشتند
[ترجمه گوگل]این تنها واکشی در پیروزی 10 تایی Llanelli بود، اگر چه آنها بیشترین گلزنان روز را نداشتند
13. Would-be lovers belch or hiccup at decisive moments.
[ترجمه ترگمان] یه آروغ یا سکسکه در لحظات سرنوشت ساز می مونه
[ترجمه گوگل]عاشقان می توانند لحظه های قاطعی را از بین ببرند یا دچار مصائب شوند
14. Suffolk people hiccup half their words away.
[ترجمه ترگمان] Suffolk \"نصف حرفاش رو به سکسکه میندازه\"
[ترجمه گوگل]مردم متعلق به سافولک نیمی از کلمات خود را دور می اندازند
15. Despite this short-term hiccup, it is the Henley Centre's view that prospects for the leisure sector will remain buoyant overall.
[ترجمه ترگمان]با وجود این سکسکه کوتاه مدت، این دیدگاه هنلی است که چشم انداز بخش اوقات فراغت به طور کلی شناور باقی خواهد ماند
[ترجمه گوگل]با وجود این سقوط کوتاه مدت، این دیدگاه مرکز هنلی است که چشم انداز بخش های اوقات فراغت به طور کلی باقی خواهد ماند