کلمه جو
صفحه اصلی

fig


معنی : ارایش، انجیر، چیز بی بها، صف ارایی
معانی دیگر : مخفف:، مجازی، به طور مجازی، هر چیز کم ارزش، ناچیز، پشیز، پول سیاه، کفر ابلیس، ذره، (گیاه شناسی) درخت انجیر (از جنس ficus از خانواده ی mulberry که گونه ی ficus carica انجیر خوراکی می دهد و گونه های دیگر آن گیاهان زینتی و حاره ای هستند - fig tree هم می گویند)، (این کار که به نشان توهین انجام می شود: قرار دادن شست بین دو انگشت مجاور آن و یا قرار دادن شست پشت دندانهای فوقانی) بیلاخ !، (عامیانه) ظاهر، سر و وضع، (با out یا up) شال و قبا کردن

انگلیسی به فارسی

چیز بی‌ارزش


آرایش، صف‌آرایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of several broad-leafed trees native to the Mediterranean that bear oblong or pear-shaped soft fruit having many small seeds, or the fruit itself.

- Their figs produced less fruit than usual this year.
[ترجمه امیر] درختان انجیر آنها کمتر از سال های قبل و حتی متوسط یا معمول میوه داده است.
[ترجمه BTS .Hadid] انجیر ان ها در این سال کم تر از بقیه سال ها میوه تولید کرد
[ترجمه ترگمان] انجیر آن ها امسال کم تر از همیشه میوه تولید می کرد
[ترجمه گوگل] انجیر آنها در سال جاری میلادی کمتر از معمول تولید می کنند
- Figs make a sweet snack, and the seeds are small and crunchy.
[ترجمه ترگمان] انجیر یک اسنک شیرین تهیه می کند و دانه ها کوچک و ترد هستند
[ترجمه گوگل] شکلات ها یک میان وعده شیرین دارند و دانه ها کوچک و ترد است

(2) تعریف: any of several similar trees or fruits.

(3) تعریف: a trivial or worthless amount; virtually nothing.

- They thought his invention wasn't worth a fig.
[ترجمه ترگمان] آن ها فکر می کردند که اختراع او ارزشی ندارد
[ترجمه گوگل] آنها فکر کردند اختراعش ارزش یک انجیر نیست
اختصار ( abbreviation )
(1) تعریف: abbreviation of "figure."

(2) تعریف: abbreviation of "figurative" or "figuratively."

• type of tree; fruit of this tree; something which is worthless or unimportant; least bit; contemptuous gesture; dress, clothing; condition, state
a fig is a soft, sweet, tropical fruit that is full of tiny seeds.
fig. is used in writing to refer to a particular diagram. fig. is an abbreviation for `figure'.

مترادف و متضاد

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

انجیر (اسم)
fig

چیز بی بها (اسم)
fig

صف ارایی (اسم)
formation, fig

جملات نمونه

1. "a fig for house work!" she said angrily to her husband
((کار خانه به جهنم !)) با خشم به شوهرش گفت.

2. a vigorous fig tree
یک درخت انجیر پربار

3. in full fig
(عامیانه) سر تا پا غرق در جامه ی فاخر و تزئینات،شال و قبا کرده

4. not worth a fig
کاملا بی ارزش

5. she doesn't give a fig what the neighbors think
او اصلا عین خیالش نیست که همسایه ها چی فکر می کنن.

6. not care (or give) a fig for (somebody or something)
اصلا اهمیت ندادن (به چیزی یا کسی)،ناچیز شمردن،عین خیال (کسی) نبودن

7. his promise is not worth a fig
قول او یک پول سیاه هم ارزش ندارد.

8. I don't really care a fig about status.
[ترجمه طاها احمدی] من اهمیتی برای این موضوع قائل نیستم.
[ترجمه ترگمان]من واقعا اهمیتی به این وضعیت نمی دهم
[ترجمه گوگل]من واقعا نمیتوانم درباره ی وضعیت انجیر مراقب باشم

9. I don't care a fig what others think of me.
[ترجمه ترگمان]به چیزی که دیگران درباره من فکر می کنند اهمیتی نمی دهم
[ترجمه گوگل]من اهمیتی نمی دهم که دیگران از من چه می خواهند

10. The spokesperson said the information campaign was a fig leaf to hide the most regressive tax in history.
[ترجمه ترگمان]این سخنگو گفت که کمپین اطلاعات یک برگ انجیر بود تا the مالیات در تاریخ را پنهان کند
[ترجمه گوگل]سخنگوی این کمپین گفت که این کمپین اطلاعاتی یک برگ انجیر بود تا پنهان ترین مالیات در تاریخ را بدست آورد

11. Their progeny mate inside the fig before the young females disperse to new figs.
[ترجمه ترگمان]جفت گیری آن ها در تصویر انجیر، قبل از پراکنده شدن دختران جوان به figs جدید،
[ترجمه گوگل]فرزندان آنها در داخل انجیر قبل از زنان جوان به انجیر جدید پراکنده اند

12. The fig tree embeds its multitudes of seeds in globes of sweet pulp.
[ترجمه ترگمان]درخت انجیر، پر از دانه های پر از بذر و تکه های گوشت شیرین است
[ترجمه گوگل]درخت انجیر بسیاری از دانه های خود را در گلهای شیرین شیر می دهد

13. The result is shown in Fig. 2; in three out of five cases a high peak is present at over 95% confidence.
[ترجمه ترگمان]نتیجه در شکل ۲ نشان داده شده است؛ در سه مورد از پنج مورد پیک بالایی در بیش از ۹۵ % اعتماد وجود دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه در شکل 2 نشان داده شده است در سه مورد از پنج مورد، اوج بالایی در بیش از 95٪ اطمینان وجود دارد

14. Most specifically, Fig. 2 22 is an example of results for a turbulent flow as discussed above.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، شکل ۲ ۲۲ نمونه ای از نتایج برای یک جریان آشفته همانطور که در بالا توضیح داده شد می باشد
[ترجمه گوگل]به طور خاص، شکل 2 22 نمونه ای از نتایج برای یک جریان آشفته است که در بالا توضیح داده شده است

15. Now consider Fig. 15 which illustrates a full employment equilibrium position.
[ترجمه ترگمان]حال شکل ۱۵ را در نظر بگیرید که وضعیت تعادل شغلی کامل را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]حالا شکل 15 را نشان می دهد که موقعیت تعادل اشتغال کامل را نشان می دهد

16. Adam and Eve tried to hide their nakedness with fig leaves.
[ترجمه ملیکا] آدم و حوا سعی کردند قسمت های برهنه بدن خود را با برگ های انجیر بپوشانند.
[ترجمه ترگمان]ادم و ای و سعی می کردند برهنگی خود را با برگ ها پنهان کنند
[ترجمه گوگل]آدم و حوا سعی کردند برهه خود را با برگهای انجیر مخفی کنند

Kashan figs are large and sweet.

انجیرهای کاشان درشت و شیرین‌اند.


"a fig for house work!" she said angrily to her husband.

با خشم به شوهرش گفت: «کار خانه به جهنم!»


She doesn't give a fig what the neighbors think.

او اصلاً عین خیالش نیست که همسایه‌ها چی فکر می‌کنن.


His promise is not worth a fig.

قول او یک پول سیاه هم ارزش ندارد.


اصطلاحات

not care (or give) a fig for (somebody or something)

اصلاً اهمیت ندادن (به چیزی یا کسی)، ناچیز شمردن، عین خیال (کسی) نبودن


not worth a fig

کاملاً بی‌ارزش


in full fig

(عامیانه) سرتاپا غرق در جامه‌ی فاخر و تزئینات، شال و قبا کرده


پیشنهاد کاربران

a soft sweet fruit

انجیر

not care /not give a fig for
پشیزی ارزش قائل نشدن برای ، تره هم خورد نکردن برای


میوه انجیر

انجیر بوته انجیر

A soft sweet fruit that is full of small seeds

کوته نوشت واژه Figure است.
Figure یعنی شکل.

fig = انجیر
it's noun
. She loves eating fig for dessert


Shaped soft fruit having many small seeds or the fruit itself.
انجیر


کلمات دیگر: