کلمه جو
صفحه اصلی

deplume


معنی : از مقام انداختن، پر کردن، پر و بال را کندن
معانی دیگر : (پرنده را) پرکندن، بی پر کردن

انگلیسی به فارسی

پروبال را کندن، از مقام انداختن


ببخشید، از مقام انداختن، پر کردن، پر و بال را کندن


انگلیسی به انگلیسی

• pluck, strip of feathers; take away honors or wealth

مترادف و متضاد

از مقام انداختن (فعل)
deplume

پر کردن (فعل)
stop, fill, stuff, heap, load, glut, poison, infect, stud, deplume, fill in, stow, plenish, thwack, suffuse

پر و بال را کندن (فعل)
deplume


کلمات دیگر: