کلمه جو
صفحه اصلی

endamage


معنی : خسارت وارد اوردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، لطمه زدن
معانی دیگر : آسیب رساندن به، صدمه زدن به، لطمه زدن به، خسارت وارد اوردن به

انگلیسی به فارسی

آسیب رساندن (به)، صدمه زدن (به)، لطمه زدن (به)، خسارت وارد آوردن (به)


endemage، اسیب رساندن، صدمه زدن، لطمه زدن، خسارت وارد اوردن


انگلیسی به انگلیسی

• harm, hurt, impair, injure

مترادف و متضاد

خسارت وارد اوردن (فعل)
hurt, damage, harm, damnify, endamage

صدمه زدن (فعل)
mar, offend, harm, nip, maul, damnify, endamage, scathe

اسیب رساندن (فعل)
mar, harm, endamage

لطمه زدن (فعل)
endamage

جملات نمونه

1. testimony that is sufficient to endamage anyone's reputation
شهادتی که برای صدمه زدن به شهرت هر کسی کافی است.

Testimony that is sufficient to endamage anyone's reputation.

شهادتی که برای صدمه زدن به شهرت هر کسی کافی است.



کلمات دیگر: