کلمه جو
صفحه اصلی

god


معنی : خدا، تعالی، خداوند، ایزد، الله، پروردگار، یزدان، یاهو
معانی دیگر : (g بزرگ) خدا، کردگار، دادار، معبود، الهه، بت، دارگونه، شخص یا چیز مورد پرستش یا تکریم، خداوندگار

انگلیسی به فارسی

خدا، خداوند، خداوندگار


خداوند، خداوندگار، خدا، ایزد، یزدان، پروردگار، الله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in various mythologies such as those of Greece and Rome, a being believed to have supernatural powers and therefore worshiped, esp. a male deity believed to control some part of nature or life in the world.
مشابه: celestial, hero

(2) تعریف: (cap.) the omnipotent and omniscient being that is worshiped by Christians, Jews, and Muslims as the creator and ruler of the universe.
مشابه: almighty, divine, eternal, everlasting, lord

(3) تعریف: a physical image or representation of a supernatural being; idol.
مشابه: idol

(4) تعریف: something that is considered to be of the greatest importance and thus, in effect, worshiped.
مشابه: idol

- Has money always been his god?
[ترجمه علی صالحی] آیا ثروت فرمانروای ابدی اوست؟
[ترجمه محمد جواد بلوری] آیا پول همیشه خدای او بوده است ؟
[ترجمه ترگمان] پول همیشه خدا بوده؟
[ترجمه گوگل] آیا پول همیشه خدای اوست؟

(5) تعریف: a man of exceptional physical beauty.
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express dismay, scorn, annoyance, or the like.
مشابه: really

• supreme being, creator and ruler of the universe (according to the tenets of monotheistic religions)
being conceived to have supernatural powers and authority
the name god is given to the spirit or being who is worshipped as the creator and ruler of the world, especially by christians, jews, and muslims.
people sometimes use god in exclamations for emphasis, or to express surprise, fear, or excitement; some people find this use offensive.
a god is one of the spirits or beings believed in many religions to have power over an aspect of the world.
if you say god knows, you are emphasizing that you don't know something or that you find a fact very surprising.

مترادف و متضاد

خدا (اسم)
almighty god, god, heaven, deity, holy, divinity, godhead, numen

تعالی (اسم)
ascendancy, god, holy, eminence, ascendency, sublimation, sublimity, eminency

خداوند (اسم)
god, divinity, lord

ایزد (اسم)
god

الله (اسم)
god

پروردگار (اسم)
god

یزدان (اسم)
god

یاهو (اسم)
god

supernatural being worshipped by people


Synonyms: Absolute Being, Allah, All Knowing, All Powerful, Almighty, Creator, daemon, deity, demigod, demon, Divine Being, divinity, Father, God, holiness, Holy Spirit, idol, Infinite Spirit, Jah, Jehovah, King of Kings, Lord, Maker, master, numen, omnipotent, power, prime mover, providence, soul, spirit, totem, tutelary, universal life force, world spirit, Yahweh


جملات نمونه

1. money is his god
خدای او پول است.

2. mars was the greek god of war
مارس نام خدای جنگ یونانیان بود.

3. he was naive enough to believe that the emperor was a god
او آنقدر ساده لوح بود که باور می کرد امپراطور خداست.

4. plant in you students not just a love of learning but also a love of god
در شاگردانت نه تنها عشق به دانش بلکه عشق به خدا را هم پرورش بده.

5. The mills of God grind slowly.
[ترجمه Taha] خدا ، پروردگار ، یزدان ، الله
[ترجمه ترگمان]کارخانه های خدا آهسته آسیاب می کنند
[ترجمه گوگل]میلزهای خدا خسته شده اند

6. Man is a god or a devil to his neighbour.
[ترجمه ترگمان]انسان خدا یا شیطان است
[ترجمه گوگل]انسان خدایی است یا شیطان به همسایه اش

7. God sends meat and the devil sends cooks.
[ترجمه ترگمان]خدا گوشت و شیطان می فرستد
[ترجمه گوگل]خدا گوشت را می فرستد و شیطان آشپس ها را می فرستد

8. Mills of God grind slowly but sure.
[ترجمه یوسف نادری] چوب خدا صدا ندارد، وقتی بزند دوا ندارد. ( ضرب المثل )
[ترجمه ترگمان]میلز به آرامی این کار را می کند، اما مطمئن است
[ترجمه گوگل]میلزهای خدا خسته می شوند، اما مطمئن شوید

9. God is Love, I dare say, but what a mischievous devil Love is.
[ترجمه ترگمان]به جرات می گویم: خدا عشق است، اما این عشق شیطانی شیطانی است
[ترجمه گوگل]خدا عشق است، به جرات می گویم، اما شیطان عصبانی عشق است

10. God is a circle whose centre is everywhere and whose circumference is nowhere.
[ترجمه ترگمان]خداوند دایره ای است که مرکزش همه جا هست و محیطش هیچ جا نیست
[ترجمه گوگل]خداوند دایره ای است که مرکز آن در همه جا است و محدوده آن هیچ جا نیست

11. We must not lie, and cry, God help us.
[ترجمه ترگمان]ما نباید دروغ بگوییم و گریه کنیم، خدا به ما کمک کند
[ترجمه گوگل]ما نباید دروغ بگوییم و گریه کنیم، خدا ما را کمک کند

12. The mills of God grind slowly but sure.
[ترجمه ترگمان]mills خدا یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش حرف می زنند
[ترجمه گوگل]میلزهای خدا خسته شده اند اما مطمئن هستند

13. Though the mills of God grind slowly, yet they grind exceedingly small.
[ترجمه یوسف نادری] اشاره به ضرب المثل"چوب خدا صدا ندارد" است که در آن دادرسی الهی آهسته اما قطعی است.
[ترجمه ترگمان]هر چند که the به آرامی به هم فشرده می شوند، با این حال خیلی کوچک می شوند
[ترجمه گوگل]اگرچه میلزهای خدا خسته شده اند، اما آنها بسیار کوچک می شوند

14. God never shuts one door but he opens another.
[ترجمه آرزو] خدا هرگز دری نمی بندد مگر اینکه در دیگری را بگشاید.
[ترجمه سید هادی حسینی] خدا گَر زِ حِکمت ببندد دَری - زِ رحمت گُشاید درِ دیگری
[ترجمه یوسف نادری] خدای ار به حکمت ببندد دری* گشاید به فضل و کرم دیگری ( بوستان سعدی )
[ترجمه ترگمان]خدا هیچ وقت در را می بندد، اما او یکی دیگر را باز می کند
[ترجمه گوگل]خدا هرگز یک درب را قطع نمی کند، اما او دیگر باز می شود

15. The nearer to church, the farther from God.
[ترجمه ترگمان]نزدیک تر به کلیسا، دورتر از خدا
[ترجمه گوگل]نزدیکتر به کلیسا، دورتر از خدا

God is great

الله اکبر


Mars was the Greek god of war.

مارس نام خدای جنگ یونانیان بود.


Money is his god.

خدای او پول است.


اصطلاحات

for god's sake

ترا به خدا، به‌خاطر خدا


God awful

بسیار بد، تنفرانگیز


God forbid

خدا نکند


God helps those who help themselves

از تو حرکت از خدا برکت


God willing

اگر خدا بخواهد، ان‌شاءالله


with God

ظل توجه خداوند، متوفی


پیشنهاد کاربران

صاحب همه کس و همه چیز فرمانروای جهان پادشاه والامقام پروردگار آفریدگار

محض رضای خدا

خیر سرم . . . .

خدا
خداوند
آفریدگار
پروردگار
آفریننده
یزدان


God is SYN of خداوند

خداوند - تعالی


والا مقام , فرمانروا , جهان ساز و جهان بین , امیر

GOD=KHOD=KHODA ( بنظر می رسد حرف خ به گاف تبدیل شده است ) .

جُد ، کسی چیزی به شما میبخشه خداوند متعال اون فعل بخشش هست که شامل چهار شیء هست کسی که بخشید کسی که بهش بخشیده شد و چیزی که بخشیده شد ، این سه تا سه اسم ظاهر خدا هستند که پنهان بود ، فالظاهر هو الله تبارک و تعالی ، این سه اسم که ظاهر شد یهک اسم چهارم رو در خودشون پنهان میکنند و اون اسم چهارم در دلیل این فعل پنهان هست

god=خداوند

God:👇👇
اسطوره

Macmillan:👇👇👇
a man who many people admire or copy

Eg: He’s one of the gods of the fashion world.
اون یکی از اسطوره های دنیای مد هست.

خدا، پروردگار، یکتای مقتدر
عربی:الله


خدا یکتا بخشنده مهربان دیر گیر ولی شیر گیر

در ترکی استانبولی: Tantri
خدای من: Banim Tanrim
خدایم کافیست: Tanrim yeter

گاد با جی ( g ) کوچیک معنی بت می ده
اما با جی ( G ) بزرگ به معنی خداوند هست


The people of Mousa talk about God, but they do not have a owner wife and children
نجه بو قوم موسی حرف از خدا میزنند اما صاحب زن و بچه اش نمیشود

محض رضای خدا، بخاطر خدا

God be pleased with you
خدا ازتو راضی باشد
الله سَنَن راضی اولسون

خدا
God be pleased with you
الله از تو راضی باشد


کلمات دیگر: