کلمه جو
صفحه اصلی

enchanter


معنی : افسونگر
معانی دیگر : افسونگر

انگلیسی به فارسی

افسونگر


جادوگر، افسونگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who casts a magic spell; sorcerer; magician.
مترادف: magician, sorcerer
مشابه: witch, wizard

(2) تعریف: one who charms and delights.

• sorcerer; one who attracts, one who fascinates
an enchanter is a person who uses magic to put spells on people, for example in fairy stories.

مترادف و متضاد

افسونگر (اسم)
fascinator, voodoo, charmer, mermaid, enchanter, voodooist

wizard


Synonyms: conjurer, witch, magician, sorcerer


جملات نمونه

1. He might have known the Great Enchanter personally, and will almost certainly covet some of Drachenfels' magical possessions.
[ترجمه ترگمان]ممکن بود شخصیت بزرگی را شخصا شناخته باشد و مسلما به بعضی از دارایی های جادویی طمع خواهد داشت
[ترجمه گوگل]او ممکن است Enchanter بزرگ را شخصا شناخته، و تقریبا به طور قطع برخی از دارایی جادویی Drachenfels

2. A magic-wielding character of immense power, the Great Enchanter lived for untold centuries.
[ترجمه ترگمان]یک شخصیت جادویی که با قدرت و قدرت فراوان در قرن ها پیش زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]شخصیت سحر آمیز قدرت فوق العاده ای، Enchantter بزرگ برای قرن های نامرئی زندگی می کردند

3. Enchanter to me Chinese government officers is Enchanter, this is their advice.
[ترجمه ترگمان]به نظر من افسران دولت چین enchanter هستند، این توصیه آن ها است
[ترجمه گوگل]مزدوران من به ماموران دولتی چینی Enchanter هستند، این توصیه آنهاست

4. The enchanter is very mysterious.
[ترجمه ترگمان]این ساحر بسیار اسرارآمیز است
[ترجمه گوگل]جادوگر بسیار مرموز است

5. They have forgotten who they are, knowing only that they have been trapped by an evil enchanter.
[ترجمه ترگمان]آن ها فراموش کرده اند که آن ها کی هستند، فقط می دانند که در یک جادوگر شرور گیر کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها فراموش کرده اند که چه کسی هستند، فقط می دانند که آنها توسط یک تبهکاران دروغین به دام افتاده اند

6. He always tells the children the stories of the enchanter.
[ترجمه ترگمان]او همیشه داستان جادوگری را به بچه ها می گوید
[ترجمه گوگل]او همیشه کودکان داستان های سرکش را می گوید

7. Two days ago, I was got a supernatural raincoat from an enchanter.
[ترجمه ترگمان] دو روز پیش، یه بارونی ماوراالطبیعه از یه جادوگر گرفتم
[ترجمه گوگل]دو روز پیش، یک بار بارانی از یک جادوگری داشتم

8. NIV the captain of fifty and man of rank, the counselor, skilled craftsman and clever enchanter.
[ترجمه ترگمان]مشاور سن پنجاه و مرد متشخص، مشاور، استاد ماهر و جادوگر باهوش
[ترجمه گوگل]NIV کاپیتان پنجاه و مرد رتبه، مشاور، کارگر ماهر و هوشمندانه

9. The second surprise had been accomplished for Jeanie Deans by the rod of the same enchanter.
[ترجمه ترگمان]دومین سورپرایز دوم این بود که جین فیرفاکس با همان ساحر همان جادوگر را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه گوگل]شگفتی دوم برای ژانی دینز توسط میله ی یکسان بود


کلمات دیگر: