کلمه جو
صفحه اصلی

denizen


معنی : ساکن، ساکن کردن
معانی دیگر : مقیم، نشیمند، باشنده، اهل (خانه یا محل یا شهر)، رفت و آمد کننده (به جای بخصوصی)، (انگلیس) بیگانه ای که به او حق شهروندی داده شده باشد، نوشهروند، (انگلیس) تبعه کردن، نوشهروند کردن

انگلیسی به فارسی

ساکن، مقیم، ساکن کردن


منفجر شدن، ساکن، ساکن کردن


انگلیسی به انگلیسی

• citizen, resident, inhabitant, dweller
a denizen of a particular place is a person, animal, or plant that lives or grows in this place; a literary word.

مترادف و متضاد

Synonyms: citizen, dweller, habitant, indweller, inhabitant, inhabiter, liver, national, native, occupant, resider, subject


Antonyms: alien, foreigner, immigrant


resident


ساکن (اسم)
resident, denizen, inhabitant, occupant, lodger, habitant, occupier, inmate

ساکن کردن (فعل)
settle, lodge, denizen

جملات نمونه

the denizens of the village

ساکنان دهکده


1. Deer, foxes and squirrels are among the denizens of the forest.
[ترجمه امین] آهوها، روباه ها و سنجاب ها از جمله ساکنان این جنگل هستند.
[ترجمه ترگمان]دیر، روباه ها و سنجاب ها در میان ساکنان این جنگل هستند
[ترجمه گوگل]گوزن، روباه و سنجاب ها در میان جنگل ها قرار دارند

2. In this country children of denizen go to school free.
[ترجمه ترگمان]در این کشور بچه های دیگر به رایگان به مدرسه می روند
[ترجمه گوگل]در این کشور، کودکان محروم از تحصیل آزاد می شوند

3. Gannets are denizens of the open ocean.
[ترجمه ترگمان]Gannets ساکنان اقیانوس آزاد هستند
[ترجمه گوگل]Gannets دره اقیانوس باز هستند

4. The denizens of Shantytown live in a natural way.
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر کلبه ها در یک روش طبیعی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]محروم کردن شانتیتان به صورت طبیعی زندگی می کنند

5. I spot some North Beach denizens eating hamburgers and a lawyer friend from Berkeley picking up romaine leaves with her fingers.
[ترجمه ترگمان]من تعدادی از ساکنان ساحل شمالی را پیدا می کنم که همبرگر می خورند و یکی از دوستان وکیلی در برکلی، برگ های romaine را با انگشتانش پاک می کند
[ترجمه گوگل]من بعضی از ساکنان North Beach را می خورم که همبرگرهای خود را می خورند و یک دوست وکیل از برکلی برداشتن برگ رومیانه را با انگشتانش می برند

6. Leisure World denizens drive them around golf courses, students around campus.
[ترجمه ترگمان]ساکنان جهان در اطراف محوطه بازی گلف، و دانشجویان اطراف پردیس، آن ها را هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف حوزه های گلف، دانش آموزان در اطراف محوطه دانشگاه رانندگی می کنند

7. And evidence of the oxygen-starvation to which denizens of that lofty aerie are prey.
[ترجمه ترگمان]و شواهدی از the اکسیژن به وجود می اورد که ساکنان این aerie بزرگ طعمه آن هستند
[ترجمه گوگل]و شواهد مبنی بر گرسنگی اکسیژن که منجر به از بین رفتن آن می شود، شکار است

8. Orpheus, using a lyre to charm the denizens of hell into giving him back his lady.
[ترجمه ترگمان]Orpheus از یک چنگ با استفاده از چنگ برای جاذبه ساکنان جهنم به او کمک خواهد کرد که او را به او پس بدهد
[ترجمه گوگل]Orpheus، با استفاده از یک لور به جذاب کردن مزدوران جهنم به دادن او به بانوی خود را

9. Many Hollywood denizens are businessmen who have been involved in politics for years.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ساکنان هالیوود، بازرگانانی هستند که سال ها در سیاست دخالت داشته اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از متصدیان هالیوود، بازرگانانی هستند که سالها درگیر سیاست هستند

10. Humorous description of the appearance and the denizens of this slum area of London.
[ترجمه ترگمان]- توصیفی از ظاهر و ساکنان این ناحیه فقیرنشین شهر لندن
[ترجمه گوگل]توصیف شومایی از ظاهر و محروم کردن این منطقه فقیر لندن

11. His greatest danger now lie in the unknown denizen of the water.
[ترجمه ترگمان]اکنون بزرگ ترین خطر او در میان ساکنان ناشناس آب آرمیده است
[ترجمه گوگل]بزرگترین خطر او در حال حاضر در معرض ناشناخته آب است

12. The amoeba, a denizen of fresh water, is such a case.
[ترجمه ترگمان]amoeba، یکی از اهالی آب تازه، چنین حالتی دارد
[ترجمه گوگل]این آمیب، از بین بردن آب تازه، چنین موردی است

13. He is a denizen of the village.
[ترجمه ترگمان]تو اهل ده است
[ترجمه گوگل]او مردی از روستا است

14. Fish are denizen of the sea.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها در اعماق دریاست
[ترجمه گوگل]ماهی ها از دریا خارج می شوند

the denizens of out-of town theaters

مشتریان تئاترهای بیرون شهر



کلمات دیگر: