کلمه جو
صفحه اصلی

demur


معنی : تردید رای، استثنا قائل شدن، درنگ کردن، کمرویی کردن، تقاضای درنگ یا مکی کردن
معانی دیگر : دو دلی کردن، شک و شبهه داشتن، سرباز زدن، چون و چرا کردن، تردید، (حقوق) به صلاحیت دادگاه اعتراض کردن، ایراد عدم کفایت ادله را (به دادگاه) تسلیم کردن، مخالفت، اعتراض (demural هم می گویند)، ناز، تقاضای درنگ یا مکک کردن، مهلت خواستن، تاخیر

انگلیسی به فارسی

کم‌رویی کردن، ناز، (حقوق) تقاضای درنگ یا مکث کردن،درنگ کردن، مهلت خواستن، استثنا قائل شدن، تأخیر، تردید رأی


معما، تردید رای، استثنا قائل شدن، درنگ کردن، کمرویی کردن، تقاضای درنگ یا مکی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• hesitation; objection
object, protest; hesitate
if you demur, you say that you do not agree with something, or do not want to do it; a formal word.

مترادف و متضاد

تردید رای (اسم)
demur

استثنا قائل شدن (فعل)
demur

درنگ کردن (فعل)
let, hesitate, linger, demur, tarry, stick around, loiter

کمرویی کردن (فعل)
demur

تقاضای درنگ یا مکی کردن (فعل)
demur

disagree


Synonyms: balk, cavil, challenge, combat, complain, deprecate, disapprove, dispute, doubt, fight, hem and haw, hesitate, object, oppose, pause, protest, pussyfoot, refuse, remonstrate, resist, scruple, shy, stick, stickle, strain, take exception, vacillate, wait and see, waver


Antonyms: accept, agree, consent, go along


جملات نمونه

1. without demur
بی چون و چرا

2. after some delay and demur . . .
پس از قدری تاخیر و تردید . . .

3. I agreed to this without demur.
[ترجمه ترگمان]بدون هیچ گونه اعتراض موافقت کردم
[ترجمه گوگل]من این را بدون هیچ مشکلی قبول کردم

4. She agreed to his request without demur.
[ترجمه ترگمان]بدون هیچ گونه اعتراض موافقت کرد
[ترجمه گوگل]او با درخواست خود موافقت کرد

5. They accepted without demur.
[ترجمه ترگمان]بدون جر و بحث پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها بدون هیچ مشکلی پذیرفتند

6. When I continued to demur, he promised to prescribe only five pills, one for each of the next five nights.
[ترجمه ترگمان]وقتی بحث را ادامه دادم، قول داد که فقط پنج قرص برای هر کدام از پنج شب دیگر بنویسد
[ترجمه گوگل]وقتی که من ادامه دادم، او وعده داده بود که فقط پنج قرص را تجویز کند، یکی برای هر یک از پنج شب آینده

7. Letty seemed about to demur but Emily lifted her chin challengingly and the maid bobbed and left the room.
[ترجمه ترگمان]لتی به نظر می رسید که اعتراض می کند، اما امیلی چانه او را بالا برد و کلفت بیرون آمد و اتاق را ترک کرد
[ترجمه گوگل]لتی به نظر می رسید در مورد demur اما امیلی چانه خود را به چالش کشیدن و خدمتکار bobbed و اتاق را ترک کرد

8. Ana just drifted to a halt, turning without demur as Maggie moved her to face the house.
[ترجمه ترگمان]Ana متوقف شد و بدون هیچ گونه اعتراض به طرف خانه برگشت و بدون هیچ گونه اعتراض برگشت
[ترجمه گوگل]Ana فقط به توقف متوقف شد، تبدیل بدون هیچ گونه تردید به عنوان مگگی او را به خانه روبرو شد

9. Did the working class accept their circumstances without demur?
[ترجمه ترگمان]آیا کلاس کار، شرایط خود را بدون جر و بحث قبول می کردند؟
[ترجمه گوگل]آیا طبقه کارگر شرایط خود را بدون هیچ مشکلی پذیرفتند؟

10. Yet, there was demur at the problems which inequality caused, even though it was rarely effective.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در مسائلی که نابرابری ناشی از آن به ندرت موثر بود، اعتراضی وجود داشت
[ترجمه گوگل]با این حال، در مورد مشکلات ناشی از نابرابری، حتی اگر آن را به ندرت موثر باشد، بی توجهی شد

11. Accounts were adopted without question, rule changes without demur.
[ترجمه ترگمان]حساب ها بدون تردید تصویب شدند، قانون بدون شک تغییر کرد
[ترجمه گوگل]حساب بدون مشکلی به تصویب رسیده است، تغییرات قانونی بدون هیچ مشکلی صورت می گیرد

12. The Naval and General Staffs did not demur.
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی و جنرال Staffs اعتراضی نکردند
[ترجمه گوگل]پرسنل نیروی دریایی و نیروهای عمومی هیچ گونه تردیدی نداشتند

13. He accepted the criticism without demur.
[ترجمه ترگمان]وی انتقاد را بدون تردید پذیرفت
[ترجمه گوگل]او انتقاد را بدون هیچ گونه تردید پذیرفت

14. It would seem hazardous to demur at ( to ) a proposition which is so widely accepted.
[ترجمه ترگمان]به نظر خطرناک می رسد که در (به)یک پیشنهاد که به طور گسترده پذیرفته می شود اعتراض کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خطرناک است که به یک گزاره بپردازیم که به طور گسترده پذیرفته شده است

15. Patent infringement demur of the statutory exemption include exhaustion of patent rights, prior user rights, temporarily passing through, specifically experimental use, liable applications, etc.
[ترجمه ترگمان]نقض حق ثبت اختراعات مربوط به معافیت قانونی شامل فرسودگی حقوق ثبت اختراع، حقوق اولیه کاربر، موقتا عبور از آن، به طور خاص استفاده آزمایشی، کاربردهای مسیول و غیره است
[ترجمه گوگل]نقض حق ثبت اختراع معافیت قانونی شامل خالی شدن حقوق ثبت اختراع، حقوق کاربر قبلی، موقتا گذر از طریق، به خصوص استفاده آزمایشی، برنامه های مسئولیت پذیر و غیره

I suggested that we hire him but the boss demurred.

من پیشنهاد کردم که او را استخدام کنیم؛ ولی رئیس سرباز زد.


after some delay and demur ...

پس از قدری تأخیر و تردید ...


اصطلاحات

without demur

بی‌چون و چرا


پیشنهاد کاربران

( demur at s. th )
اعتراض کردن به، مخالفت کردن با
she liked the house, but demurred at the price.

اعتراض کردن


کلمات دیگر: