کلمه جو
صفحه اصلی

unendurable


معنی : طاقت فرسا

انگلیسی به فارسی

بی نظیر، طاقت فرسا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of endurable.
مشابه: unbearable

• not endurable, intolerable, unbearable

مترادف و متضاد

طاقت فرسا (صفت)
onerous, repugnant, exhausting, intolerable, unbearable, unsupportable, unendurable, insupportable, insufferable, torturous

جملات نمونه

1. Isaac had found the work unendurable and walked out of the job.
[ترجمه ترگمان]ایزک کار غیرقابل تحملی را یافته بود و از کار خارج شد
[ترجمه گوگل]اسحاق کار غیر قابل انکار پیدا کرد و از کار خارج شد

2. It has placed an almost unendurable strain on their marriage.
[ترجمه ترگمان]این کار تقریبا تحمل تحمل ناپذیری را در ازدواج آن ها به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]این مسئله تقریبا غیرقابل تحمل در ازدواج آنها قرار گرفته است

3. The pain was unendurable.
[ترجمه ترگمان]درد غیرقابل تحمل بود
[ترجمه گوگل]درد غیر قابل تحمل بود

4. Some suffering is, however, permanently painful, unendurable even, and is neither a transitional stage nor is remediable.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از درد و رنج برای همیشه دردناک و تحمل ناپذیر است و نه یک مرحله گذار است و نه یک مرحله گذار است
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از رنجها حتی دائمی دردناک و غیر قابل تحمل است و نه یک مرحله گذار و نه قابل اصلاح است

5. His desire to live was unendurable.
[ترجمه ترگمان]میل او به زندگی تحمل ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]تمایل او به زندگی غیر قابل انکار بود

6. But for everyone there is something unendurable -- something that cannot be contemplated.
[ترجمه ترگمان]اما برای همه چیز غیرقابل تحملی است - چیزی که نمی توان به آن فکر کرد
[ترجمه گوگل]اما برای همه چیز چیزی غیر قابل انعطاف است - چیزی که نمی تواند مورد توجه قرار گیرد

7. Which cities topped the list with the most unendurable commutes in the world?
[ترجمه ترگمان]کدام شهرها با the commutes در دنیا در صدر این فهرست قرار دارند؟
[ترجمه گوگل]کدام شهرها بیشترین تعداد مسافرین جهان را دارند؟

8. The pressure inside the old submarine was almost unendurable.
[ترجمه ترگمان]فشار درون زیردریایی قدیمی غیرقابل تحمل بود
[ترجمه گوگل]فشار داخل زیردریایی قدیمی تقریبا غیرقابل انعطاف بود

9. I always found her company unendurable. She could rattle on for hours about absolutely nothing at all.
[ترجمه ترگمان]من همیشه مصاحبت او را تحمل می کردم ساعت ها درباره هیچ چیز حرف نمی زد
[ترجمه گوگل]من همیشه شرکت او را غیر قابل اعتماد یافتم او می تواند ساعت ها در مورد کاملا چیزی در همه چیز خراب

10. He had not expected the pain to be unendurable.
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشت که درد تحمل کند
[ترجمه گوگل]او انتظار نداشت که درد غیر قابل تحمل باشد

11. Sometimes the sadness is almost unendurable.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها ناراحتی تقریبا تحمل ناپذیر است
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات غم و اندوه تقریبا غیر قابل تحمل است

12. To endure what is unendurable is true endurance.
[ترجمه ترگمان]تحمل آنچه بیش از تحمل تحمل تحمل تحمل تحمل ناپذیری است تحمل پذیر است
[ترجمه گوگل]برای تحمل آنچه غیر قابل تحمل است، استقامت واقعی است

13. The heat is unendurable.
[ترجمه ترگمان]گرما غیرقابل تحمل است
[ترجمه گوگل]گرما بی نظیر است

14. For you, they are unendurable.
[ترجمه ترگمان]برای شما تحمل ناپذیر است
[ترجمه گوگل]برای شما، آنها غیر قابل انکار هستند


کلمات دیگر: