1. A typical moving picture villain gets killed at the end.
شخص شرور فیلم ویژه در پایان فیلم کشته می شود
2. The villain concealed the corpse in the cellar.
آدم شرور جنازه را در زیر زمین مخفی کرد
3. When the villain fell down the well, everyone lived happily ever after.
وقتی آدم شرور در چاه افتاد از آن به بعد همه با خوشحالی زندگی کردند
4. arch villain
رذل بزرگ
5. the villain of the piece
مایه ی صد من شیر،باعث همه ی دردسرها،گناهکار اصلی
6. a black villain
بزهکار سیه دل
7. a manifold villain
آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).
8. ozone is considered to be the chief villain in this process
ازن عمده ترین عامل مضر در این فرآیند محسوب می شود.
9. A man may smile and smile and be villain.
[ترجمه ترگمان]یک مرد می تواند لبخند بزند و لبخند بزند و شرور باشد
[ترجمه گوگل]یک مرد ممکن است لبخند بزند و لبخند بزند و خجالت بکشد
10. He was financially involved with a villain.
[ترجمه ترگمان] اون از نظر مالی با یه آدم شرور دست داشت
[ترجمه گوگل]او به لحاظ مالی به یک تبه کار مشغول بود
11. He wore a black cloak, like a pantomime villain.
[ترجمه ترگمان]شنل سیاه پوشیده بود، مثل a pantomime
[ترجمه گوگل]او یک مروارید سیاه پوست داشت، مانند یک تبه کار پاندمیم
12. Frank ran dodgy errands for a seedy local villain.
[ترجمه ترگمان]فرانک برای یه آدم جنایتکار، یه ماموریت بد انجام داد
[ترجمه گوگل]فرانک فرازهای عجیب و غریب را برای یک تبه کار محلی محکم زد
13. The king is represented as a villain in the play.
[ترجمه ترگمان]پادشاه به عنوان یک جنایتکار در نمایش است
[ترجمه گوگل]پادشاه به عنوان یک تبه کار در نقش نمایش داده می شود
14. It's hard to identify the real villain of the piece in this case.
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته که اون تبهکار واقعی این پرونده رو شناسایی کنه
[ترجمه گوگل]در این مورد سخت است که شناسایی ترسناک واقعی این قطعه را بدانیم
15. The villain made no scruple of committing murder.
[ترجمه ترگمان]این آدم شرور هیچ تردیدی برای ارتکاب به قتل نداشت
[ترجمه گوگل]این تبهکاران مرتکب قتل شد
16. A faulty fuse was the villain of the piece.
[ترجمه ترگمان] یه فیوز معیوب، اون آدم شرور اون تیکه ای بود
[ترجمه گوگل]یک فیوز معیوب، تبه کار قطعه بود
17. He was cast as the villain.
[ترجمه ترگمان] اون نقش یه آدم شرور رو بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان خائن بازیگر شد
18. She seems to have cast me as the villain in her latest emotional upheaval.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد او مرا همان طور که در آخرین انقلاب احساسی او جنایتکار بود، به من محول کرده باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد که من را به عنوان خائن در آخرین تحول عاطفی خود من را رد کرد
19. The police still haven't nailed the villain.
[ترجمه ترگمان]پلیس هنوز آن تبهکار را میخکوب نکرده است
[ترجمه گوگل]پلیس هنوز هم این تبه کار را ندیده است
20. I like films where the villain comes to a sticky end!
[ترجمه ترگمان]من فیلم ها رو دوست دارم جایی که اون جنایتکار داره به یه پایان چسبناک میرسه
[ترجمه گوگل]من فیلم هایی را می بینم که خائن به انتهای چسبنده می آید!