کلمه جو
صفحه اصلی

unofficial


معنی : غیر رسمی، دارای عدم رسمیت، غیر مستند
معانی دیگر : تایید نشده، غیر مجاز

انگلیسی به فارسی

غیر رسمی، دارای عدم رسمیت، غیر مستند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of official.
متضاد: authorized, official, state
مشابه: informal

• not official, casual, informal
an unofficial action is not authorized, approved, or organized by a person in authority.

مترادف و متضاد

غیر رسمی (صفت)
extrajudicial, informal, unofficial

دارای عدم رسمیت (صفت)
unofficial

غیر مستند (صفت)
unofficial

جملات نمونه

1. an unofficial announcement
یک اعلامیه غیر رسمی

2. But this does not rule out unofficial discussions.
[ترجمه ترگمان]اما این موضوع بحث های غیر رسمی را رد نمی کند
[ترجمه گوگل]اما این موضوع مانع بحث های غیر رسمی نمی شود

3. In July he issued a decree ordering all unofficial armed groups in the country to disband.
[ترجمه ترگمان]او در ماه ژوئیه فرمان داد که همه گروه های مسلح غیر رسمی در کشور منحل شوند
[ترجمه گوگل]در ماه ژوئیه، حکم صادر کرد که تمام گروه های مسلح غیر رسمی در این کشور را منحل کرده است

4. Hodges wrote an unofficial biography of the artist.
[ترجمه ترگمان]هاجس یه بیوگرافی غیر رسمی از هنرمند نوشته
[ترجمه گوگل]هاجز یک بیوگرافی غیر رسمی از هنرمند نوشت

5. Staff voted to continue an unofficial strike in support of seven colleagues who were dismissed last week.
[ترجمه ترگمان]کارکنان به ادامه اعتصاب غیررسمی در حمایت از هفت همکارش که هفته گذشته اخراج شده بودند رای دادند
[ترجمه گوگل]کارکنان برای ادامه اعتصاب غیر رسمی برای حمایت از هفت همکار که هفته گذشته رد شدند، رای دادند

6. Unofficial estimates put the figure at over 2 million.
[ترجمه ترگمان]برآورده ای رسمی این رقم را بیش از ۲ میلیون نفر تخمین زده اند
[ترجمه گوگل]تخمین های غیر رسمی این رقم را بیش از 2 میلیون نفر قرار داده است

7. Salesmen of unofficial souvenirs have also been doing a roaring trade.
[ترجمه ترگمان]Salesmen از souvenirs غیر رسمی نیز در حال انجام یک تجارت ملی هستند
[ترجمه گوگل]فروشندگان سوغات های غیر رسمی نیز در حال انجام تجارت طغیان هستند

8. The former president paid an unofficial visit to China.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سابق، یک دیدار غیررسمی از چین را پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور سابق به سفری غیر رسمی به چین سفر کرد

9. He's a kind of unofficial adviser, but I'm not sure exactly what he does.
[ترجمه ترگمان]او یک مشاور غیر رسمی است، اما مطمئن نیستم دقیقا چه کار می کند
[ترجمه گوگل]او یک نوع مشاور غیررسمی است، اما دقیقا نمی دانم که او چه کاری انجام می دهد

10. The President made an unofficial visit to the Senator's house.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور یه ملاقات رسمی برای خونه سناتور ترتیب داده
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور دیدار غیر رسمی در خانه سناتور انجام داد

11. Unofficial action accounted for 40% of the days lost through strikes last year.
[ترجمه ترگمان]این اقدام رسمی ۴۰ درصد از روزه ای از دست رفته در حملات سال گذشته را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]اقدام غیر رسمی 40 درصد از روزهای از دست رفته در اعتصابات سال گذشته را به خود اختصاص داده است

12. So I resolved to remain alive in an unofficial capacity, which of course annoys them all immensely.
[ترجمه ترگمان]بنابراین تصمیم گرفتم در یک مقام غیررسمی زنده بمانم که البته همه آن ها را بی اندازه ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین من تصمیم گرفتم که در ظرفیت غیر رسمی زنده بمانم، که البته همه آنها را به شدت آزار می دهد

13. Unofficial reports said that the incident might have been sparked off by a dispute over permission to build a mosque.
[ترجمه ترگمان]گزارش های غیررسمی حاکی از آن است که این حادثه ممکن است با اختلاف بر سر اجازه برای ساخت یک مسجد جرقه زده شود
[ترجمه گوگل]گزارش های غیر رسمی گفته اند که این حادثه ممکن است ناشی از اختلاف در مورد مجوز ساختن یک مسجد باشد

14. The Federation representative could suffer unofficial penalties for any such assistance.
[ترجمه ترگمان]نماینده این فدراسیون می تواند برای چنین کمک هایی از مجازات های غیر رسمی رنج ببرد
[ترجمه گوگل]نماینده فدراسیون می تواند مجازات های غیر رسمی برای هرگونه کمک را رنج دهد

15. To this end an unofficial courtesy visit was arranged and in August 1857 the Imperial couple came to Osborne.
[ترجمه ترگمان]تا پایان این پایان ادب و نزاکت غیر رسمی ترتیب داده شد و در اوت ۱۸۵۷ این زوج سلطنتی به Osborne رسیدند
[ترجمه گوگل]برای این منظور یک دیدار حسن نیت غیررسمی برگزار شد و در اوت 1857 زوج امپراتوری به آزبورن آمدند

اصطلاحات

an unofficial announcement

یک اعلامیه غیررسمی


پیشنهاد کاربران

غیررسمی


کلمات دیگر: