کلمه جو
صفحه اصلی

verily


معنی : واقعا، براستی، امین، حقیقتا، هر اینه
معانی دیگر : (قدیمی) به درستی (که)، هرآینه

انگلیسی به فارسی

هراینه، امین، براستی، حقیقتا، واقعا


به راستی، براستی، حقیقتا، هر اینه، امین، واقعا


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: (archaic) in truth; in fact.

- And, verily, what had been prophesied came to pass.
[ترجمه ترگمان] و بر استی آنچه پیش بینی کرده بود به وقوع پیوست
[ترجمه گوگل] و، حقیقتا، آنچه پیشگویی کرد، به تصویب رسید

(2) تعریف: confidently; with certainty.

- I verily predict that this time we will succeed.
[ترجمه ترگمان] من قطعا پیش بینی می کنم که این بار موفق خواهیم شد
[ترجمه گوگل] من واقعا پیش بینی می کنم که این بار ما موفق خواهیم شد

• truly, surely (archaic)
verily means really or truly; an old-fashioned or literary word.

مترادف و متضاد

واقعا (قید)
actually, really, indeed, quite, simply, verily, bodily, veritably

براستی (قید)
really, indeed, verily, truly, certes

امین (قید)
verily

حقیقتا (قید)
indeed, simply, verily, veritably

هر اینه (قید)
indeed, verily

جملات نمونه

1. Verily I say unto you, that one of you shall betray me.
[ترجمه ترگمان]به راستی به شما می گویم که یکی از شما به من خیانت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بطور حتم به شما می گویم که یکی از شما به من خیانت می کند

2. Verily, the Academy is a raging inferno of inertia and glazed expressions.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، فرهنگستان به صورت جهنمی از رخوت و حالت های استثنایی برخوردار است
[ترجمه گوگل]بطور واضح، آکادمی یک دغدغه مشتعل از ناهنجاری و عبارات لعابدار است

3. Verily, Jacob's Mouse are squeaky clean.
[ترجمه ترگمان]به حقیقت، موش جیکوب کاملا تمیز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]بطور قطع، ماوس یعقوب تمیز است

4. Verily, thou art mistaken - I contacted Microvalue, and they've never heard of it.
[ترجمه ترگمان]به حقیقت، تو اشتباه می کنی - با Microvalue تماس گرفتم و تا به حال نشنیده بودم
[ترجمه گوگل]بطور قطع، تو اشتباه کردی - با Microvalue تماس گرفتم، و آنها هرگز از آن خبر نداشتند

5. Verily, these people are set upon pushing the noise boat out over the horizon until it arrives . . . somewhere.
[ترجمه ترگمان]به راستی، این آدم ها قایق را تا زمانی که به جایی برسد، از افق دور می کنند
[ترجمه گوگل]بطور قطع، این افراد بر روی آن قرار می گیرند تا قایق موتوری را از افق تا زمانی که وارد می شود، فشار دهد جایی

6. I verily believe the Squire would have come himself but since your departure he has been sick abed.
[ترجمه ترگمان]بر استی گمان می کنم که ارباب از هنگام عزیمت شما از بس تر بیرون آمده است
[ترجمه گوگل]من واقعا اعتقاد دارم که Squire خودش را می گیرد اما از زمان ترک او بیمار شده است

7. Verily, in it is Mercy and a Reminder to those who believe.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، در آن، مرسی و Reminder به کسانی که اعتقاد دارند
[ترجمه گوگل]بطور قطع، در آن رحمت و یادآوری کسانی است که ایمان آورده اند

8. Verily, there must be a special place for me.
[ترجمه ترگمان]به راستی باید جای خاصی برای من باشد
[ترجمه گوگل]بطور قطع، باید یک مکان ویژه برای من باشد

9. Verily, an appropriator of all values must such bestowing love become; but healthy and holy, call I this selfishness.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، appropriator از همه ارزش ها باید چنین عشقی شود؛ اما سالم و مقدس، من این خودخواهی را فرا می خوانم
[ترجمه گوگل]بطور قطع، تخصیص دهندهی تمام ارزشها باید عشق را به عهده بگیرد؛ اما سالم و مقدس، من این خودخواهی را فرا می گیرم

10. Verily I say unto you, Among them that are born of women there hath not risen a greater than John the Baptist: notwithstanding he that is least in the kingdom of heaven is greater than he.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت به شما می گویم که در میان آنان که از زنان متولد شده اند بالاتر از جان باپتیست قرار نگرفته است؛ با وجود این که دست کم در قلمرو خداوند وجود دارد از او بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]بطور حتم به شما می گویم، در میان کسانی که از زنان متولد شده اند، بزرگتر از جان باپتیست نیست، گرچه کمترین در پادشاهی آسمان بزرگتر از او است

11. Verily, that is the way of the world.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، این شیوه جهان است
[ترجمه گوگل]بطور قطع، این راه جهان است

12. " I do verily believe it, " answered the clergyman.
[ترجمه ترگمان]کشیش پاسخ داد: \" من بر استی باور دارم \"
[ترجمه گوگل]به روحانیت پاسخ داد: 'من واقعا این را باور می کنم '

13. Verily Allah will judge between them as amongst them, on the Day of Judgment.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، خداوند بین آنان و در روز داوری میان آنان داوری خواهد کرد
[ترجمه گوگل]به راستی خداوند بین آنها در میان روز قیامت داوری خواهد کرد

14. Verily, verily, I say unto you, He that entereth not by the door into the sheepfold, but climbeth up some other way, the same is a thief and a robber.
[ترجمه ترگمان]بر استی بر استی من به شما می گویم که او در آغل گوسفند نه در آغل گوسفند است بلکه به طور دیگری هم دزد است و هم دزد است
[ترجمه گوگل]بطور قطع، من به شما می گویم، که از طریق درب به گوسفند وارد نمی شود، اما برخیزد و راه دیگری پیدا کند، همان دزد و دزد است

15. Verily I say unto you, It shall be more tolerable for the land of Sodom and Gomorrha in the day of judgment, than for that city.
[ترجمه ترگمان]به راستی به شما عرض می کنم که در روز داوری، به مراتب بهتر از آن شهر است
[ترجمه گوگل]به راستی به شما می گویم، در روز قضاوت، برای سرزمین سدوم و گوموره بیشتر قابل تحمل خواهد بود، نه برای آن شهر

پیشنهاد کاربران

درواقع

به تحقیق

Really

حقیقتا_ب راستی

قطعا

همانا
به راستی
قطعا


کلمات دیگر: