کلمه جو
صفحه اصلی

terminable


معنی : قابل فسخ، انتهایی، فسخ پذیر، پایان یافتنی
معانی دیگر : پایان پذیر، منقضی شونده، خاتمه پذیر، فس  پذیر، قابل فس

انگلیسی به فارسی

فسخ پذیر، قابل فسخ، پایان یافتنی، انتهایی


قابل تعویض است، انتهایی، قابل فسخ، فسخ پذیر، پایان یافتنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: terminably (adv.), terminability (n.), terminableness (n.)
(1) تعریف: that can be terminated.

(2) تعریف: that terminates, esp. after a specified amount of time.

• capable of being terminated

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پایان دار، پایان یافتنی، کرانه دار، محدود

مترادف و متضاد

قابل فسخ (صفت)
revocable, terminable

انتهایی (صفت)
terminal, terminative, terminable

فسخ پذیر (صفت)
terminable

پایان یافتنی (صفت)
terminable

جملات نمونه

1. Both have contracts with the Company terminable at 3 years' notice.
[ترجمه ترگمان]هر دوی این دو قراردادی با شرکت terminable در ۳ سال دارند
[ترجمه گوگل]هر دو قرارداد را با شرکت در 3 سال اخطار دارند

2. The terminable company: We have different partners in different periods of life.
[ترجمه ترگمان]شرکت terminable: ما شرکای مختلف در دوره های مختلف زندگی داریم
[ترجمه گوگل]شرکت پایانی ما در دوره های مختلف زندگی مشترک داریم

3. The modernization is a non terminable procedure, the party that directs the drive of modernizing the country should readily accommodate to new circumstances.
[ترجمه ترگمان]نوین سازی یک روش غیر terminable است، حزبی که محرک مدرن سازی کشور را هدایت می کند، باید به آسانی با شرایط جدید تطبیق داشته باشد
[ترجمه گوگل]مدرنیزاسیون یک روش غیر قابل توقف است؛ حزبی که مدرنیزه کردن کشور را هدایت می کند، باید به راحتی با شرایط جدید کنار بیاید

4. The contract was terminable by either party.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد توسط هر دو حزب تصویب شد
[ترجمه گوگل]این قرارداد توسط هر یک از طرفین قطع شد

5. The concept of T-unit ("the minimal terminable unit") is first introduced and then applied to test the students' writing ability.
[ترجمه ترگمان]مفهوم واحد T (\"واحد terminable حداقلی\")اولین بار معرفی شد و سپس برای آزمودن توانایی نوشتن دانش آموزان اعمال شد
[ترجمه گوگل]مفهوم T واحد ('واحد پایانی حداقل') ابتدا معرفی و سپس برای تست توانایی نوشتن دانش آموزان تست شده است

6. Love is only a terminable commodity, it must be expired one day.
[ترجمه ترگمان]عشق فقط یک کالای terminable است، باید یک روز به پایان برسد
[ترجمه گوگل]عشق فقط یک کالا قابل تعویض است، باید یک روز تمام شود

7. Accordingly, collect fees of highway collect fees be not the head does not have end, however terminable.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، جمع آوری حق راهداری در بزرگراه نباید پایان داشته باشد، با این حال، این هزینه به پایان نرسیده است
[ترجمه گوگل]بر این اساس، جمع آوری هزینه های بزرگراه هزینه های جمع آوری می شود نه سر پایان ندارد، با این حال قابل تعویق است

8. Staff member of management board of Hunan Province highway expresses " it is should terminable " .
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای هیات مدیره اداره مدیریت بزرگراه هونان بیان می کند که \"این کار باید\" terminable \" باشد
[ترجمه گوگل]عضو هیئت مدیره هیئت مدیره بزرگراه استان استان هونان می گوید: 'این باید قطع شود'

9. Finally, the service constructed by the way, which was posed before, was turned out to be correct and terminable through the analysis of an example .
[ترجمه ترگمان]در نهایت، خدمات ساخته شده توسط روش، که قبلا مطرح شده بود، از طریق تجزیه و تحلیل یک نمونه مشخص شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، خدماتی که از قبل ساخته شده بود، از طریق تجزیه و تحلیل یک نمونه، صحیح و قابل تعیین بود


کلمات دیگر: