کلمه جو
صفحه اصلی

unloaded


معنی : خالی

انگلیسی به فارسی

تخلیه شده، خالی


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بار گذاری نشده

مترادف و متضاد

خالی (صفت)
void, empty, hollow, vacuous, destitute, deprived, vacant, coreless, unoccupied, indigent, unloaded, uncharged, tenantless

جملات نمونه

1. he unloaded his anger
خشم خود را بیرون ریخت.

2. she unloaded her heart's secrets on her best friend
مکتومات قلب خود را به بهترین دوست خویش بروز داد.

3. the ships are waiting to be unloaded
کشتی ها آماده ی تخلیه شدن هستند.

پیشنهاد کاربران

باربرداری شده


کلمات دیگر: