کلمه جو
صفحه اصلی

variegated


معنی : چند رنگ
معانی دیگر : رنگارنگ، الوان، چندرنگه، ملون، چندفام، متلون، متنوع، چندگونه، چندسان، گوناگون، مختلف، جورواجور

انگلیسی به فارسی

متنوع، چند رنگ


رنگارنگ، الوان، چندرنگه، ملون، چندرنگ، چندفام، متلون


متنوع، چندگونه، چندسان، گوناگون، مختلف، جورواجور، مختلف


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: showing variety or diversity, esp. in having patches, spots, streaks, or the like of various colors.
متضاد: monochrome, solid
مشابه: checkered, motley, mottled

• a variegated plant or leaf has different coloured markings on it.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] متنوع، رنگارنگ - به یک رسوب یا سنگ رسوبی گویند، مانند طبقات قرمز یا ماسه سنگ، که نشان دهنده تغییراتی در رنگ در نقاط نامنظم نوارها، لکه ها، راه راه ها یا الگوهای مشبک می باشد. مقایسه شود با: خال دار یا لکه دار.

مترادف و متضاد

چند رنگ (صفت)
polychromatic, variegated, polychrome

diversified; varicolored


Synonyms: assorted, changeable, checkered, diverse, kaleidoscopic, mixed, motley, mottled, multicolor, multicolored, particolored, patched, spotted, streaked, striped, varied, versicolor


جملات نمونه

1. a variegated crowd
یک جماعت جوراجور

2. a variegated tulip
لاله ی چندرنگ

3. the bright sunshine and the variegated flowers exhilarated him
آفتاب درخشان و گل های رنگارنگ او را سرحال آورد.

4. We're going to grow a variegated ivy up the back of the house.
[ترجمه Alireza] ما می خواهیم یک پیچک ابلق در حیاط پشتی پرورش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما داریم یک پیچک variegated را از پشت خانه بزرگ می کنیم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم یک گیاه عجیب و غریب در پشت خانه ایجاد کنیم

5. This plant has beautifully variegated leaves.
[ترجمه ترگمان]این گیاه برگ های چند رنگی زیبایی دارد
[ترجمه گوگل]این گیاه دارای برگ های زیبا و متنوع است

6. The leaves are a variegated red.
[ترجمه ترگمان]برگ ها a رنگی هستند
[ترجمه گوگل]برگها یک قرمز رنگی هستند

7. This specimen is richly variegated in colour.
[ترجمه ترگمان]این نمونه، رنگارنگ و رنگارنگ است
[ترجمه گوگل]این نمونه غنی رنگی است

8. In species with variegated leaves the dorsal side is olive brown, light to dark red or deep purple.
[ترجمه ترگمان]در گونه های رنگارنگ، قسمت پشتی به رنگ قهوه ای زیتونی و یا به رنگ ارغوانی تیره است
[ترجمه گوگل]در گونه هایی با برگ های متنوع، قسمت پشتی زردآلو، قهوه ای مایل به قرمز یا بنفش عمیق است

9. He emphasizes how variegated were the personalities of these poets, and the literary styles which they practised.
[ترجمه ترگمان]او بر این تاکید می کرد که چگونه variegated شخصیت این شاعران، و سبک های ادبی که آن را تمرین می کردند، بودند
[ترجمه گوگل]او تاکید می کند که چگونه شخصیت های این شاعران و سبک های ادبی که آنها انجام می داد، متنوع بود

10. Crested drake has strikingly variegated plumage, with conspicuous orange-chestnut wing-fans and side-whiskers.
[ترجمه ترگمان](Crested دریک)با پره ای رنگارنگ و پره ای برجسته نارنجی و موهای شانه، پره ای رنگارنگ و رنگارنگ دارد
[ترجمه گوگل]Drake خشخاش به طرز چشمگیری پرتقال ایجاد کرده است، با طرفداران چمن نارنجی و پنجه چروک و چروکهای جانبی

11. The new variegated urban space meant the experience at any one time of a greater number and a greater variety of impressions.
[ترجمه ترگمان]فضای شهری رنگارنگ جدید به معنای تجربه در هر زمان از تعداد بیشتر و تنوع بیشتر بود
[ترجمه گوگل]این فضای شهری بسیار متنوع به معنای تجربیات در هر زمان یک عدد بزرگتر و انواع گوناگونی از تجربیات بود

12. A cautionary note, applicable to most variegated plants is the problem of reversion.
[ترجمه ترگمان]یک نکته احتیاطی که برای بسیاری از گیاهان variegated قابل استفاده است، مساله بازگشت به وطن است
[ترجمه گوگل]یک یادداشت احتیاطی که در بیشتر گیاهان مختلف وجود دارد، مشکل برگشت است

13. The veined and variegated roots yielded beautiful veneers much prized for ornamental work.
[ترجمه ترگمان]ریشه های veined و variegated گل های زیبای veneers را به خاطر کار زینتی به ثمر رساندند
[ترجمه گوگل]ریشه های ریشه ای و رنگارنگ، ونیر های زیبا را برای کارهای زینتی به ارمغان آورد

14. Sometimes, the leaves of variegated plants clash with the colours of their own flowers.
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات، برگ های رنگارنگ گیاهان با رنگ های گل های خود برخورد می کنند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات برگ های گیاهان مختلف با رنگ گل های خود در ارتباط هستند

a variegated tulip

لاله‌ی چندرنگ


a variegated crowd

یک جماعت جوراجور


پیشنهاد کاربران

متمایز

رنگارنگ - متنوع

Having streaks, marks, or patches of a different color or colors; varicolored: a plant with variegated leaves. 2. Distinguished or characterized by variety; diversified: her variegated experience

ابلغ


کلمات دیگر: