کلمه جو
صفحه اصلی

unawares


معنی : بی خبر، ناگهان، ناخود اگاه، بی اطلاع، ناخود اگاهانه
معانی دیگر : غیر عمدی، ناخودآگاهانه، بی توجه، غافل، ناآگاه، ناگهانی، غفلتا، ناگاه، یواشکی، سراسیمه

انگلیسی به فارسی

( unaware ) بی اطلاع، بی خبر، ناگهان، غفلتا، سراسیمه، ناخوداگاه، ناخود اگاهانه


ناگهان، بی خبر، ناخود اگاه، بی اطلاع، ناخود اگاهانه


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: by surprise or unexpectedly.
مترادف: suddenly, unexpectedly

- The early morning attack caught the troops completely unawares.
[ترجمه ترگمان] حمله صبح زود سربازها را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل] حمله صبح زود سربازان به طور ناگهانی دستگیر شدند

(2) تعریف: while not aware or cognizant; unknowingly.
مترادف: unknowingly
متضاد: knowingly
مشابه: accidentally, unintentionally

- All unawares, he fell into the trap.
[ترجمه ترگمان] ناگهان غافلگیر شد و به دام افتاد
[ترجمه گوگل] همه ناامیدانه، او به دام افتاد

• without being aware, unknowing, unexpectedly
if something catches you unawares or takes you unawares, it happens when you are not expecting it.

مترادف و متضاد

بی خبر (قید)
unawares

ناگهان (قید)
abruptly, suddenly, unawares

ناخود اگاه (قید)
unawares

بی اطلاع (قید)
unawares

ناخود اگاهانه (قید)
unawares

without warning; suddenly


Synonyms: aback, abruptly, accidentally, by accident, by mistake, by surprise, carelessly, ignorantly, inadvertently, mistakenly, off guard, short, sudden, surprisingly, unconsciously, unexpectedly, unintentionally, unknowingly, unprepared, unready, unwittingly


Antonyms: consciously, knowingly


جملات نمونه

1. catch unawares
غافلگیر کردن

2. The question caught me completely unawares.
[ترجمه ترگمان]این سوال من را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]این سؤال کاملا ناامید شد

3. Investors and currency dealers were caught completely unawares by the Bundesbank's action.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران و دلالان ارز به طور کامل از اقدام Bundesbank غافلگیر شدند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران و نمایندگی های ارز توسط اقدام Bundesbank کاملا ناامید شدند

4. He left the pen on the table unawares.
[ترجمه ترگمان]قلم را بر روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]او قلم را روی میز بی سر و صدا گذاشت

5. The enemy came on us unawares.
[ترجمه ترگمان]دشمن غافلگیر شد
[ترجمه گوگل]دشمن ما را ناامید کرد

6. You caught us unawares by coming so early.
[ترجمه ترگمان]تو ما را با آمدن زود غافلگیر کردی
[ترجمه گوگل]شما خیلی زود با ما آشنا شدید

7. The suspect was taken unawares, without the chance to dispose of the evidence.
[ترجمه ترگمان]مظنون بدون اینکه فرصتی برای رفع شواهد بدست بیاورد غافلگیر شده بود
[ترجمه گوگل]این مظنون به طور غیرقانونی بیرون آمد، بدون اینکه فرصتی برای کنار آمدن با شواهد داشته باشد

8. Sometimes our expectations sneak up on us unawares.
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات expectations ما را غافلگیر می کند
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات انتظارات ما ناآگاهانه به ما رسیده است

9. We had walked unawares over the border.
[ترجمه ترگمان]ما در مرز غافلگیر شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما بی سر و صدا در مرز راه می رفتیم

10. The sudden noise took her unawares.
[ترجمه ترگمان]صدای ناگهانی او را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]سر و صدای ناگهانی او را ناامید کرد

11. She probably dropped the parcel unawares.
[ترجمه ترگمان]شاید بسته را غافلگیر کرده بود
[ترجمه گوگل]احتمالا احتمالا بسته را ناامید کرد

12. Old age creeps upon one unawares.
[ترجمه ترگمان]پیری بر او چیره می شود
[ترجمه گوگل]سالخوردگی بر یک ناامید می شود

13. She came upon him unawares when he was searching her room.
[ترجمه ترگمان]وقتی اتاقش را می گشت، غافلگیر شده بود
[ترجمه گوگل]وقتی او در اتاق او جستجو می کرد ناگهان روی او آمد

14. I must have dropped my keys unawares.
[ترجمه ترگمان]باید کلیدهام را غافلگیر کرده باشم
[ترجمه گوگل]من باید کلاه های خود را بی وقفه کاهش داده ام

15. Her sudden refusal took me unawares.
[ترجمه ترگمان]امتناع ناگهانی او مرا غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]امتناع ناگهانی او من را ناامید کرد

اصطلاحات

catch unawares

غافلگیر کردن



کلمات دیگر: