1. catch unawares
غافلگیر کردن
2. The question caught me completely unawares.
[ترجمه ترگمان]این سوال من را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]این سؤال کاملا ناامید شد
3. Investors and currency dealers were caught completely unawares by the Bundesbank's action.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران و دلالان ارز به طور کامل از اقدام Bundesbank غافلگیر شدند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران و نمایندگی های ارز توسط اقدام Bundesbank کاملا ناامید شدند
4. He left the pen on the table unawares.
[ترجمه ترگمان]قلم را بر روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]او قلم را روی میز بی سر و صدا گذاشت
5. The enemy came on us unawares.
[ترجمه ترگمان]دشمن غافلگیر شد
[ترجمه گوگل]دشمن ما را ناامید کرد
6. You caught us unawares by coming so early.
[ترجمه ترگمان]تو ما را با آمدن زود غافلگیر کردی
[ترجمه گوگل]شما خیلی زود با ما آشنا شدید
7. The suspect was taken unawares, without the chance to dispose of the evidence.
[ترجمه ترگمان]مظنون بدون اینکه فرصتی برای رفع شواهد بدست بیاورد غافلگیر شده بود
[ترجمه گوگل]این مظنون به طور غیرقانونی بیرون آمد، بدون اینکه فرصتی برای کنار آمدن با شواهد داشته باشد
8. Sometimes our expectations sneak up on us unawares.
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات expectations ما را غافلگیر می کند
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات انتظارات ما ناآگاهانه به ما رسیده است
9. We had walked unawares over the border.
[ترجمه ترگمان]ما در مرز غافلگیر شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما بی سر و صدا در مرز راه می رفتیم
10. The sudden noise took her unawares.
[ترجمه ترگمان]صدای ناگهانی او را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]سر و صدای ناگهانی او را ناامید کرد
11. She probably dropped the parcel unawares.
[ترجمه ترگمان]شاید بسته را غافلگیر کرده بود
[ترجمه گوگل]احتمالا احتمالا بسته را ناامید کرد
12. Old age creeps upon one unawares.
[ترجمه ترگمان]پیری بر او چیره می شود
[ترجمه گوگل]سالخوردگی بر یک ناامید می شود
13. She came upon him unawares when he was searching her room.
[ترجمه ترگمان]وقتی اتاقش را می گشت، غافلگیر شده بود
[ترجمه گوگل]وقتی او در اتاق او جستجو می کرد ناگهان روی او آمد
14. I must have dropped my keys unawares.
[ترجمه ترگمان]باید کلیدهام را غافلگیر کرده باشم
[ترجمه گوگل]من باید کلاه های خود را بی وقفه کاهش داده ام
15. Her sudden refusal took me unawares.
[ترجمه ترگمان]امتناع ناگهانی او مرا غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]امتناع ناگهانی او من را ناامید کرد