کلمه جو
صفحه اصلی

viable


معنی : ماندنی، قابل دوام، مناسب رشد و ترقی، زیست پذیر، زنده ماندنی
معانی دیگر : زیستا، (گیاه) رویش پذیر، قابل رویش، رشدکردنی، رستنی، دوام پذیر، دارای امکان موفقیت، عملی، کامیاب، موفقیت آمیز

انگلیسی به فارسی

قابل اعتماد، قابل دوام، مناسب رشد و ترقی، ماندنی، زیست پذیر، زنده ماندنی


زنده ماندنی، زیست پذیر، ماندنی، قابل دوام، مناسبرشد و ترقی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: viability (n.)
(1) تعریف: capable of germinating, growing, or developing, as a living organism or social organization.

- Many of the seeds were not viable, and we didn't get as many plants as we had hoped.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دانه ها قابل دوام نبودند، و همانطور که امیدوار بودیم گیاهان زیادی به دست آوردیم
[ترجمه گوگل] بسیاری از دانه ها زنده نبودند و ما به همان اندازه که امیدوار بودیم، گیاهان زیادی نخوردیم

(2) تعریف: capable of sustaining life and developing as a fetus outside the womb.

(3) تعریف: capable of being put into effect; practicable.
متضاد: dead, impracticable
مشابه: practicable

- We rejected a number of ideas before we came up with a viable strategy.
[ترجمه ترگمان] ما قبل از رسیدن به یک استراتژی مناسب تعدادی از ایده ها را رد کردیم
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه یک استراتژی قابل قبول ارائه کنیم، تعدادی ایده را رد کردیم

• capable of living; having a reasonable chance of succeeding, practical; having the ability to survive outside the uterus (of a fetus)
something that is viable is capable of doing what it is intended to do.

مترادف و متضاد

ماندنی (صفت)
permanent, lasting, fixed, viable

قابل دوام (صفت)
viable

مناسب رشد و ترقی (صفت)
viable

زیست پذیر (صفت)
viable

زنده ماندنی (صفت)
viable

reasonable, practicable


Synonyms: applicable, doable, feasible, operable, possible, usable, within possibility, workable


Antonyms: impossible, unachievable, unpractical, unreasonable


جملات نمونه

The skin graft was viable.

پیوند پوست موفقیت‌آمیز بود.


1. viable seeds
بذرهای رستنی

2. a viable economy
یک اقتصاد کامیاب

3. a premature but viable infant
کودک زودرس ولی زنده ماندنی

4. the skin graft was viable
پیوند پوست موفقیت آمیز بود.

5. Cash alone will not make Eastern Europe's banks viable.
[ترجمه ترگمان]پول نقد به تنهایی بانک های اروپای شرقی را قابل دوام نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]بانک های اروپای شرقی قابل اعتماد نیستند

6. The committee came forward with one viable solution.
[ترجمه ترگمان]کمیته با یک راه حل قابل دوام به جلو پیش رفت
[ترجمه گوگل]این کمیته با یک راه حل مناسبی روبرو شد

7. The government wants to encourage viable self-contained rural communities.
[ترجمه ترگمان]دولت می خواهد جوامع روستایی موجود در مناطق روستایی را تشویق کند
[ترجمه گوگل]دولت می خواهد جوامع روستایی مستقل را تشویق کند

8. Is there a viable alternative to prison?
[ترجمه ترگمان]آیا راهی برای زندان وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا یک جایگزین مناسب برای زندان وجود دارد؟

9. The project is no longer commercially viable .
[ترجمه ترگمان]این پروژه دیگر تجاری نیست
[ترجمه گوگل]این پروژه دیگر قابل اعتماد نیست

10. The factory is no longer economically viable.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه دیگر از نظر اقتصادی قابل دوام نیست
[ترجمه گوگل]این کارخانه دیگر اقتصادی نیست

11. Will a hotel here be financially viable?
[ترجمه ترگمان]یه هتل اینجا به نظر مالی میاد؟
[ترجمه گوگل]آیا یک هتل در اینجا به لحاظ مالی حیاتی است؟

12. Solar power is now a viable alternative to oil-fired water heaters.
[ترجمه ترگمان]انرژی خورشیدی در حال حاضر جایگزین مناسبی برای آب گرم کن های خورشیدی شده است
[ترجمه گوگل]انرژی خورشیدی در حال حاضر یک جایگزین مناسب برای آبگرمکن های نفت است

13. Is there a viable alternative to the present system?
[ترجمه ترگمان]آیا یک جایگزین مناسب برای سیستم فعلی وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا جایگزین مناسب برای سیستم فعلی وجود دارد؟

14. The scheme is economically viable.
[ترجمه ترگمان]این طرح از نظر اقتصادی قابل دوام است
[ترجمه گوگل]این طرح از لحاظ اقتصادی قابل اعتماد است

15. I am afraid your plan is not commercially/economically/financially/politically viable.
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که برنامه شما از نظر اقتصادی \/ اقتصادی \/ مالی \/ سیاسی مقرون به صرفه نباشد
[ترجمه گوگل]من می ترسم که برنامه شما از نظر تجاری / اقتصادی / مالی / سیاسی قابل اجرا نیست

16. It doesn't sound like a very viable proposition to me.
[ترجمه ترگمان]به نظر من که برای من قابل قبول نیست
[ترجمه گوگل]این به نظر من بسیار مناسب برای من نیست

17. At a certain age, it's not viable for men to take a backward step into unskilled work.
[ترجمه ترگمان]در این سن و سال برای مردان برای یک قدم به کار ساده ای نیست
[ترجمه گوگل]در یک سن خاص، برای مردان گام عقب مانده به کار غیر متخصص نیست

the viability of this fetus

زیستایی این جنین


a premature but viable infant

کودک زودرس، ولی زنده‌ماندنی


viable seeds

بذرهای رستنی


a viable economy

یک اقتصاد کامیاب


پیشنهاد کاربران

پایدار

مقرون به صرفه

پایا

زنده ( در خصوص بذر )

ممکن، عملی، شدنی

قابل قبول، ( گزینه ) اقتصادی

کارامد

موفقیت پایدر

eternal

ابدی

در داستان shooting an elefant جاودانه اثر جورج اورول که برای یکی از پروژه هایم در دوره ارشد، آن را با مدل dynamic equivalent ترجمه کردم، به اصطلاحی برمی خوریم به نام:
insecula secularumکه معنی جاودانگی و ابدیت می دهد که من آن را در داستان با توجه به context ابد آباد ترجمه کردم. دکتر محمدرضا ایوبی صانع

کارآ

دست یافتنی

کارگشا، رهگشا

ماندگار، بادوام

- موفقیت پذیر، قابل موفقیت ( طرح، ایده، پروژه. . . )
- زیست پذیر، زیستا ( موجود )

دوام پذیر؛ ماندگار؛ تکرارپذیر؛ چیزی که فقط یک بار اتفاق نمی افتد و می توان آن را تکرار کرد. در مارکتینگ به روشی گفته می شود که بتوان از آن طریق به طور ادامه دار محصول را به نقطه ی مصرف رساند.

Viable از دو قسمت تشکیل شده :
vie able
"vie" در زبان فرانسوی به معنی زندگیه ( life )
( ضمناخود همین vie هم برگرفته از کلمه لاتین vita به معنای زندگی هست. )
بنایرین ترجمه تحت لفظی viable میشه قابل زندگی یا یه جورایی قابل بقا یا قابل دوام .
حالا دقیق تر بخواییم بگیم یعنی هر چیزی یا کسی که می تونه فعالیتی که مربوط به اون هست و ازش انتظار میره رو به درستی انجام بده یا اگه قبلا شروعش کرده ادامش بده . در واقع اگه اینجور نباشه قابل اتکا و اعتماد نیست.
this pen is no longer viable : این خودکار دیگه نمی تونه بنویسه و قابل اتکا نیست . ( اون کاری که ازش انتظار میره رو انجام نمیده دیگه. )
This plan is viable : این برنامه قابل اتکا هست و میشه روش حساب کرد .
ترجمه فارسیش خارج از این دوتا نیست : �قابل اتکا و اعتماد� یا �ماندنی ، ادامه دار و قابل ادامه زیست�




شدنی

Is it viable?
شدنیه؟

انگلیسی:feasible

ماندگاری، مانایی، پایایی، پایداری

کارا - کارآمد - شدنی
adjective
1 [more viable; most viable] a : capable of being done or used : workable
◀️a viable solution to the problem
◀️He could not suggest a viable alternative/option

b : capable of succeeding
◀️? Is she a viable candidate
◀️a viable method

2 technical : capable of living or of developing into a living thing
◀️a viable human fetus
◀️viable seeds/eggs
◀️
There isn't really a viable solution at this moment as far as i can see


کلمات دیگر: