کلمه جو
صفحه اصلی

temporize


معنی : وقت گذراندن، بدفع الوقت گذراندن
معانی دیگر : ابن الوقت بودن، فرصت طلبی کردن

انگلیسی به فارسی

بدفع الوقت گذراندن، وقت گذراندن


temporize، بدفع الوقت گذراندن، وقت گذراندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: temporizes, temporizing, temporized
مشتقات: temporizingly (adv.), temporization (n.), temporizer (n.)
(1) تعریف: to be indecisive or delay acting, as in order to gain time or avoid conflict.
مشابه: hesitate, stall

- The company was not returning her calls after her encouraging job interview and she suspected they were temporizing, perhaps hoping to conduct more interviews before making their final decision.
[ترجمه ترگمان] این شرکت تماس ها را پس از تشویق مصاحبه شغلی اش باز نکرد و او مظنون بود که آن ها temporizing هستند، شاید امیدوار باشند قبل از تصمیم گیری نهایی مصاحبه بیشتری انجام دهند
[ترجمه گوگل] این شرکت پس از تشویق مصاحبه شغلی خود را نپذیرفت و او مظنون بود که آنها زمان خود را تمدید می کنند، شاید امید به مصاحبه بیشتر قبل از تصمیم نهایی خود بگیرند

(2) تعریف: to draw out discussions or negotiations in order to gain time.
مشابه: stall

(3) تعریف: to behave or act in a manner appropriate to the time or circumstances, rather than according to personal beliefs or principles.

(4) تعریف: to yield to prevailing conditions; compromise.

• fit oneself to the time constraints; put off, postpone; evade a decision, avoid an answer (also temporise)
if you temporize, you keep talking about or keep doing something unimportant, in order to delay making a decision or stating your real opinion; a formal word.

مترادف و متضاد

وقت گذراندن (فعل)
niggle, idle, piddle, temporalize, temporize

بدفع الوقت گذراندن (فعل)
stand off, temporalize, temporize

جملات نمونه

1. They are still temporizing in the face of what can only be described as a disaster.
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز در مواجهه با آنچه که تنها می تواند به عنوان یک فاجعه توصیف شود در حال temporizing هستند
[ترجمه گوگل]آنها همچنان در مواجهه با چیزی که تنها به عنوان یک فاجعه توصیف می شود، موقت هستند

2. 'Not exactly, sir,' temporized Sloan.
[ترجمه ترگمان] دقیقا نه، قربان، اسلون اسلون
[ترجمه گوگل]'نه دقیقا، آقا،' Sloan محرک

3. She would balance and temporize endlessly before reaching a decision.
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه تصمیمی بگیرد، مرتبا تعادل خود را حفظ می کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از رسیدن به تصمیم، تعادل و زمانبندی ندارد

4. The stalemate allowed Pyongyang to temporize untiltheendofthe Bush administration and set up a new roundofprovocation.
[ترجمه ترگمان]این بن بست به پیونگ یانگ اجازه داد تا دولت بوش را منحل کرده و یک roundofprovocation جدید برپا کند
[ترجمه گوگل]استالامات اجازه داد تا پیونگ یانگ تا زمانی که دولت بوش را به تصویب رسانده بود، زمان تعیین شده را تنظیم کند

5. I can't permit you to temporize any longer.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم بیش از این temporize را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم اجازه بدهم دیگران را محکم کنم

6. EPA had attempted to temporize by allowing California to take " reasonable extra efforts " to comply.
[ترجمه ترگمان]EPA با اجازه دادن به کالیفرنیا برای انجام \"تلاش بیشتر\" تلاش کرده بود
[ترجمه گوگل]EPA سعی داشت با اجازه دادن به کالیفرنیا اقدامات اضافی منطقی را انجام دهد

7. Celia had decided long ago she would never temporize on that.
[ترجمه ترگمان]سل یا مدت ها پیش تصمیم گرفته بود که این کار را تحمل کند
[ترجمه گوگل]سلیا مدتها پیش تصمیمی گرفته بود که هرگز بر آن تمرکز نمیکرد

8. Does a good carver temporize to carve his seal?
[ترجمه ترگمان]a خوش داره که seal رو درست کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا یک carver خوب برای مرتب کردن مهر و موم خود مرتب می کند؟

9. As a member of WTO, China should temporize and advance its Greenness building in order to perfect quickly China"s law system of Green barrier. "
[ترجمه ترگمان]چین به عنوان یک عضو سازمان تجارت جهانی باید ساختمان greenness را پیش ببرد تا به سرعت سیستم قانون سبز چین را کامل کند \"
[ترجمه گوگل]چین به عنوان یک عضو سازمان تجارت جهانی، چین باید ساختمان Greenness خود را تقویت و پیشبرد کند تا سیستم قانون چینی مانع سبز را به سرعت به پیش ببرد '

10. We can find the way out of bureaucracy only when we temporize and manage well the relations between the country and the society and facilitate the progress both.
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی می توانیم راه دور از بوروکراسی پیدا کنیم و روابط بین کشور و جامعه را مدیریت کنیم و پیشرفت هر دو را تسهیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم راه خروج از بوروکراسی را تنها زمانی که روابط بین کشور و جامعه را محترم می بینیم و به خوبی مدیریت می کنیم و پیشرفت هر دو را تسهیل می کنیم

پیشنهاد کاربران

طفره رفتن از پاسخ
از زیر جواب در رفتن
از پاسخ گویی فرار کردن


کلمات دیگر: