کلمه جو
صفحه اصلی

unlearn


معنی : از یاد بردن، محفوظات را فراموش کردن
معانی دیگر : (چیز آموخته را) فراموش کردن، از یاد بردن (عادت بد را) ترک کردن، وا آموختن

انگلیسی به فارسی

محفوظات را فراموش کردن، از یاد بردن


انگلیسی به انگلیسی

• put out of one's memory; learn the opposite of what was previously learned
if you unlearn something that you have learned, you try to forget it or ignore it, often because you think it is wrong or having a bad influence on you.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unlearns, unlearning, unlearned
• : تعریف: to disregard or purposely forget (something learned).

مترادف و متضاد

از یاد بردن (فعل)
unlearn

محفوظات را فراموش کردن (فعل)
unlearn

جملات نمونه

1. It took him a long time to unlearn what he learned in his childhood.
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا آنچه در دوران کود کیش یاد گرفته بود به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او مدت زیادی طول کشید تا چیزی را که او در دوران کودکی اش آموخته بود نادیده بگیرد

2. They learn new roles and unlearn old ones.
[ترجمه ترگمان]آن ها نقش های جدید را یاد می گیرند و افراد قدیمی را از یاد می برند
[ترجمه گوگل]آنها نقش های جدید را یاد می گیرند و دانش های قدیمی را نادیده می گیرند

3. I've had to unlearn the way I played guitar since I started taking formal lessons.
[ترجمه ترگمان]از وقتی شروع به درس خوندن کردم مجبور شدم از این راه به بعد گیتار می زدم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم از این که گیتار را شروع کردم درس های رسمی گرفتم

4. It's difficult to unlearn bad driving habits.
[ترجمه ترگمان]از یاد بردن عادت های بد رانندگی دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که عادت های رانندگی بد را بدانید

5. You'll have to unlearn all the bad habits you learned with your last piano teacher.
[ترجمه ترگمان]باید تمام عادت های بد را که با آخرین معلم پیانوی خود یاد گرفته ای از یاد ببری
[ترجمه گوگل]شما باید تمام عادت های بد که با آخرین معلم پیانو آموخته اید را بیاموزید

6. Every great inventor or scientist has had to unlearn conventional wisdom in order to proceed with his work.
[ترجمه ترگمان]هر مخترع یا دانشمند بزرگ باید حکمت متعارف را از یاد ببرد تا کارش را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]هر مخترع یا دانشمند بزرگ مجبور شده است تا دانش خود را به طور مداوم بیاموزد تا کار خود را ادامه دهد

7. Who do you go to to unlearn them?
[ترجمه ترگمان]چه کسی آن ها را از یاد برده؟
[ترجمه گوگل]چه کسی به آنها می نگریست؟

8. To learn virtue is to unlearn vice.
[ترجمه ترگمان]یاد گرفتن فضیلت از یاد بردن فساد است
[ترجمه گوگل]برای فهمیدن فهمیدن این است که معصیت را نادیده بگیریم

9. Unlearn your pronunciation if it's inscrutable.
[ترجمه ترگمان]تلفظ شما اگر ناشناخته باشد تلفظ شما را مختل می کند
[ترجمه گوگل]تلفظ شما را فراموش نکنید، اگر این غیر قابل تشخیص باشد

10. She says the best way to conquer cynophobia is to "unlearn what you've learned. "
[ترجمه ترگمان]او می گوید بهترین راه برای غلبه بر cynophobia این است که \" آنچه را که یاد گرفته اید، از یاد ببرید \"
[ترجمه گوگل]او می گوید بهترین روش برای غلبه بر ناخوشایند، این است که 'آنچه که آموخته اید را بیاموزید '

11. Can people unlearn their naked shame?
[ترجمه ترگمان]آیا مردم ننگ their از یاد می برند؟
[ترجمه گوگل]آیا مردم می توانند شرم برهنه خود را بیاموزند؟

12. In many instances, the contract negotiator must "unlearn" rules that have served him or her well, but are not functional or relevant in an integrated project.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از موارد، مذاکره کننده قرارداد باید قوانینی را که به او خدمت کرده اند، \"از یاد ببرید\"، اما در یک پروژه یکپارچه عملی یا مرتبط نیستند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد، مذاکرهکنندگان قرارداد باید قوانین را نادیده بگیرند که به او خدمت کردهاند، اما در یک پروژه یکپارچه کارکردی نیستند

13. To finally unlearn our lessons And alter our stance.
[ترجمه ترگمان]در نهایت درس های ما را از یاد ببرید و موضع خود را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]به نهایت درس های ما را بیاموزیم و موضع ما را تغییر دهیم

14. Companies need to learn how to unlearn, to slough off yesterday's wisdom.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها باید یاد بگیرند یاد بگیرند که چگونه باید از یاد ببرند، تا حکمت دیروز را محو کنند
[ترجمه گوگل]شرکت ها باید یاد بگیرند چگونه دانش را نادیده بگیرند، خرد کردن عقل دیروز


کلمات دیگر: