کلمه جو
صفحه اصلی

veer


معنی : گشت، تغییر جهت دادن
معانی دیگر : ویراژ دادن، کژ سو کردن یا شدن، یک وری رفتن، (به راست یا چپ) رفتن، تغییر عقیده دادن، تغییر کردن، عدول کردن، برگشتن، (هواشناسی - باد) در جهت عقربه ی ساعت حرکت کردن (در برابر: مخالف جهت عقربه ی ساعت وزیدن back)، (با چرخاندن پاشنه ی کشتی به طرف باد) تغییر مسیر دادن (wear هم می نویسند)، (معمولا با: out - کشتیرانی) طناب یا زنجیر بیرون دادن، (طناب و غیره) شل کردن، انحراف، تغییر مسیر

انگلیسی به فارسی

تغییرجهت دادن، تغییر عقیده دادن، برگشت، گشت،انحراف، تغییر مسیر


آبجو، تغییر مسیر، برگشت، گشت، انحراف، تغییر جهت دادن، تغییر عقیده دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: veers, veering, veered
• : تعریف: to turn aside or away from a particular course; change direction; swerve.
مشابه: bend, chop, deviate, dodge, sheer, swerve, tack, turn, wrench

- The car veered to the right to avoid hitting the deer.
[ترجمه ترگمان] ماشین سمت راست منحرف شد تا از برخورد با گوزن جلوگیری کند
[ترجمه گوگل] این ماشین به سمت راست حرکت می کند تا از گوزن نجات پیدا کند
- She veered from the subject of politics as she knew the conversation would soon become an argument.
[ترجمه ترگمان] او از موضوع سیاست تغییر جهت داد، زیرا می دانست که گفتگو به زودی تبدیل به یک بحث خواهد شد
[ترجمه گوگل] او از موضوع سیاست انتقاد کرد، چون می دانست که گفتگو به زودی یک بحث می شود
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to change the direction or course of; turn.
مشابه: deviate, dodge, swerve, turn
اسم ( noun )
مشتقات: veeringly (adv.)
• : تعریف: a change in direction, course, or the like.
مشابه: swerve, turn

• change direction, swerve, turn about, alter one's course
if something that is moving veers in a particular direction, it suddenly starts moving in that direction.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تغییر مسیر، تغییر جهت دادن، انحراف، برگشت

مترادف و متضاد

گشت (اسم)
excursion, tour, patrol, veer

تغییر جهت دادن (فعل)
shunt, turn, put about, veer, quirk

change direction


Synonyms: angle off, avert, bear, be deflected, bend, change, change course, curve, cut, deflect, depart, deviate, digress, dip, divagate, diverge, divert, drift, get around, make a left, make a right, pivot, sheer, shift, skew, skid, swerve, swing, swivel, tack, train off, turn, twist, volte-face, wheel, whip, whirl


Antonyms: go direct, stay


جملات نمونه

1. he is unlikely to veer from his wife's views
بعید است که او از عقاید زنش عدول کند.

2. I love you more than you'll veer know.
[ترجمه ترگمان]من تو رو بیشتر از اونی که تغییر جهت بدی دوست دارم
[ترجمه گوگل]من عاشق تو هستم

3. Follow the path and veer left after 400m.
[ترجمه ترگمان]مسیر را دنبال کنید و مسیر را بعد از ۴۰۰ متر تغییر دهید
[ترجمه گوگل]مسیر را دنبال کنید و بعد از 400 متر به سمت چپ بروید

4. He is unlikely to veer from his boss's strongly held views.
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که او نظرات جدی رئیس خود را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]او بعید به نظر می رسد از دیدگاه های قوی خود رئیس خود غلبه کند

5. Glancing sideways, he saw Collymore veer off, roll and gracefully arch like a porpoise, and go down again.
[ترجمه ترگمان]به پهلو نگاهی انداخت و دید که Collymore مانند گراز ماهی به قوس و قوس می رود و دوباره پایین می آید
[ترجمه گوگل]با نگاهی به سمت چپ، او Collymore را دید، رول و با شکوه و قشنگی مانند یک مارماهی، و دوباره به پایین

6. By adolescence, they veer into selflessness and fear the criticism of peers.
[ترجمه ترگمان]در سنین بلوغ، آن ها به خود گذشتگی می رسند و از انتقاد همسالان خود می ترسند
[ترجمه گوگل]با نوجوانی، آنها خودخواهانه می مانند و از انتقاد از همسالان ترس می زنند

7. But he doesn't veer to the same extremes as Prince Charles.
[ترجمه ترگمان]اما او به همان اندازه که شاهزاده چارلز است تغییر جهت نمی دهد
[ترجمه گوگل]اما او همچون شاهزاده چارلز به همان افراطی ها نمی رسد

8. That is, they should veer in that direction.
[ترجمه ترگمان]به این معنی است که آن ها باید جهت گیری در جهت خود را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، آنها باید در این راستا قرار گیرند

9. She was about to veer in a different direction when she felt an arm like steel round her waist.
[ترجمه ترگمان]می خواست تغییر جهت دهد که احساس کرد دستش به دور کمر او حلقه شده است
[ترجمه گوگل]او در حال تبدیل شدن به یک جهت متفاوت بود زمانی که او احساس بازو مانند فولاد دور کمر او

10. I hope that he will veer away from that argument and say why legislative change is needed.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که او از این بحث منحرف شود و بگوید که چرا تغییر قانون مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]امیدوارم که او از این استدلال دور شود و بگوید چرا تغییر قانون اساسی لازم است

11. Veer left and left again, passing the road that leads into Fish Canyon.
[ترجمه ترگمان]Veer چپ و راست حرکت می کنند و از جاده ای که به دره کانیون منتهی می شود عبور می کنند
[ترجمه گوگل]Veer چپ و چپ دوباره، عبور از جاده ای که منجر به ماهی Canyon

12. It would weave towards us then veer away crazily.
[ترجمه ترگمان]آن وقت به طرف ما متمایل می شد و دیوانه وار خود را تغییر می داد
[ترجمه گوگل]این امر به ما نسبت داده می شود و سپس به صورت ناخودآگاه حرکت می کند

13. Thus, the person may rapidly and unpredictably veer from one extreme of a symptom to the other.
[ترجمه ترگمان]از این رو، فرد ممکن است به سرعت و غیرقابل پیش بینی از یک جهت به دیگری تغییر جهت دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین، فرد ممکن است به سرعت و به طور غیر منتظره ای از یک افراط علامت به دیگری منتقل شود

14. But it's funny about lasses nowadays, they all veer towards much older men.
[ترجمه ترگمان]اما امروزه در این زمان حال دختران به مراتب از مردان قدیمی تر تغییر جهت می دهند
[ترجمه گوگل]اما امروزه در مورد لس ها خنده دار است، همه آنها را نسبت به مردان مسن تر بیشتر می کند

The car skidded and veered to the left.

اتومبیل لیز خورد و رفت به سوی چپ.


The wind veered from the west to north-by-west.

جهت باد از شمال به شمال غرب تغییر کرد.


He is unlikely to veer from his wife's views.

بعید است که او از عقاید زنش عدول کند.


پیشنهاد کاربران

تغییر جهت دادن
an oil tanker that had veered off course

به طور ناگهانی تغییر مسیر دادن
To veer is to make a sudden turn, like when a driver veers off the pavement or a pleasant conversation veers off in a troubling direction. When you make any quick change of direction you veer


کلمات دیگر: