کلمه جو
صفحه اصلی

tempest


معنی : تندی، هیجان، جوش وخروش، تندباد، توفان، توفان ایجاد کردن، توفانی شدن
معانی دیگر : هیاهو، غلغله، آشوب، توفان (به ویژه باد شدید همراه با برف یا باران)، (قدیمی - شاعرانه) توفانی کردن، مشوب کردن

انگلیسی به فارسی

توفان (به‌ویژه باد شدید همراه با برف یا باران)


جوش و خروش، هیاهو، غلغله، آشوب


(قدیمی - شاعرانه) توفانی کردن، مشوب کردن


طوفان، جوش وخروش، توفان، تندباد، تندی، هیجان، توفان ایجاد کردن، توفانی شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: tempest in a teapot
(1) تعریف: a very strong and violent wind, esp. when accompanied by rain, sleet, hail, or snow.
مترادف: gale, squall, windstorm
مشابه: cyclone, hurricane, storm, tornado, twister, typhoon, whirlwind, williwaw

(2) تعریف: a violent disturbance or commotion; uproar; tumult.
مترادف: agitation, cataclysm, commotion, hurly-burly, turbulence, turmoil, upheaval, uproar
مشابه: chaos, confusion, disquiet, disruption, disturbance, furor, hubbub, imbroglio, tumult, unrest

• storm, wind
a tempest is a very violent storm; a literary word.

مترادف و متضاد

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

هیجان (اسم)
fit, fret, boil, excitation, agitation, excitement, thrill, frenzy, dither, titillation, fission, ignition, tornado, fever, tempest, lather, hysterics, unco, snit, stour

جوش وخروش (اسم)
foam, tempest

تندباد (اسم)
hurricane, tempest

توفان (اسم)
squall, storm, tornado, tempest, windstorm

توفان ایجاد کردن (فعل)
tempest

توفانی شدن (فعل)
squall, storm, tempest

wild storm; commotion


Synonyms: blizzard, bluster, chaos, convulsion, cyclone, disturbance, ferment, furor, gale, hurricane, squall, tornado, tumult, typhoon, upheaval, uproar, wildness, windstorm


Antonyms: calm


جملات نمونه

1. The tempest drove the ship on the rocks.
توفان، کشتی را به سمت صخره ها سوق داد

2. Following the weather report of the approaching tempest, we were prompted to seek immediate shelter.
بعد از شنیدن گزارش هواشناسی در مورد نزدیک شدن توفان، مجبور شدیم به دنبال یک پناهگاه فوری بگردیم

3. When Mr. Couche saw that a tempest was brewing over the issue, he hastily called a meeting.
وقتی آقای "کوچ" متوجه شد که درباره این موضوع هیاهویی در شرف وقوع است، سریعا جلسه ای تشکیل داد

4. tempest in a teapot
سر و صدای زیاد درباره ی چیز کم اهمیت

5. a tempest of tears
توفانی از اشک

6. a heady tempest
توفان سخت

7. a political tempest
جوش و خروش سیاسی

8. The tempest beats against the house.
[ترجمه ترگمان]طوفان در مقابل خانه می وزد
[ترجمه گوگل]قیچی بر علیه خانه ضربه می زند

9. He won a tempest of applause when he ended his speech.
[ترجمه ترگمان]وقتی نطق خود را به پایان رساند، با شور و شوق شروع به کف زدن کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که سخنرانی خود را پایان داد، او به شدت تشویق شد

10. Haley dismissed the lawsuit as a tempest in a teapot.
[ترجمه ترگمان]هیلی شکایت رو به عنوان یه طوفان توی قوری از کار انداخته
[ترجمه گوگل]هیلی این پرونده را به عنوان یک طوفان در یک قوری داد

11. I hadn't foreseen the tempest my request would cause.
[ترجمه ترگمان]این طوفان را پیش بینی نکرده بودم
[ترجمه گوگل]من تورم را پیش بینی نکردم درخواست من باعث می شود

12. She would have welcomed a raging tempest or a blistering drought - anything to relieve the endless tedium of her situation.
[ترجمه ترگمان]او از طوفان شدید یا خشکسالی شدید استقبال می کرد - هر چیزی که از یکنواختی بی پایان موقعیت او بکاهد
[ترجمه گوگل]او می تواند از یک گرمای شدید و یا یک خشکی خفیف تاکید کند - هر چیزی برای تضعیف تدیومی بی پایان از وضعیت او

13. Everything swept so clean By tempest, wind and rain!
[ترجمه ترگمان]همه چیز با طوفان و باران و باران همه چیز را پاک کرد
[ترجمه گوگل]همه چیز جارو می کند تا تمیز با گرما، باد و باران!

14. The tempest may not be entirely over.
[ترجمه ترگمان]شاید طوفان هنوز تمام نشده باشد
[ترجمه گوگل]تورم ممکن است به طور کامل نباشد

15. The screaming tempest whipped into the house, hurling furniture twenty feet into the air.
[ترجمه ترگمان]در این موقع توفانی ناگهانی به درون خانه تازیانه می زد و بیست قدم به هوا می رفت
[ترجمه گوگل]تنگ جیغ کشیدن به خانه، بیست و پنجمین بار در هوا پخش شد

16. Mr Tempest said he was sorry to receive the news but glad he had taken the trouble to inquire.
[ترجمه ترگمان]آقای تمپست گفت که از شنیدن این خبر متاسف است، اما خوشحال شد که از شنیدن این خبر خوشحال شده است
[ترجمه گوگل]آقای Tempest گفت که متاسفانه برای دریافت این خبر متاسف بود، اما خوشحالم که مشکل را برای پرس و جو گذاشتم

17. How can TEMPEST or MISSILE COMMAND compare with Beethoven's Fifth Symphony, Michelangelo's Pieta, or Hemingway's A Farewell To Arms?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان آن را با سمفونی پنجم بتهوون، Pieta میکلانژ یا اثر همینگوی برای اسلحه مقایسه کرد؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان TEMPEST یا MISSILE COMMAND را با سمفونی پنجم بتهوون، پیتا میکل آنژ، و یا �وانمود مبارک همینگوی� مقایسه کرد؟

18. It was a marvelous night with a tempest to rouse the gods.
[ترجمه ترگمان]شب شگفت انگیز بود با یک طوفان که خدایان را بیدار می کرد
[ترجمه گوگل]این یک شب شگفت انگیز بود که موجی را برای خدایان بوجود آورد

19. The furious tempest drove over and round us, flinging the boat this way and that.
[ترجمه ترگمان]توفان سهمگین بر سر ما آمد و قایق را به این طرف و آن طرف پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]وسوسه خشمگین ما را فرار و دور کرد و این قایق را به هم ریخت

a tempest of tears

توفانی از اشک


a political tempest

جوش و خروش سیاسی


a heady tempest

توفان سخت


اصطلاحات

tempest in a teapot

سر و صدای زیاد درباره‌ی چیز کم اهمیت


پیشنهاد کاربران

توفان ایجاد کردن ، تند باد

1. طوفان شدید
2. موضوع کم اهمیتی که باعث براشفتگی و یا ناراحتی شود

بلبشو

- طوفان
- هیجان
- سروصدا

نام یکی از شخصیت های یک فیلم

اثری از شکسپیر به معنی آشوب.

۱. توفان خشن همراه با باد فراوان
۲. اغتشاش و آشفتگی خشونت آمیز
۳. توفان کردن



کلمات دیگر: