1. Turn me loose, you varmint and get out of here!
[ترجمه ترگمان]موذی، مرا آزاد کن، از اینجا برو بیرون!
[ترجمه گوگل]مرا ببخشید، از شما غافل می شوید و از اینجا بیرون می روید!
2. A duck. If varmint cannot be restrained tongscorn - on - the - cob holders, stand on it.
[ترجمه ترگمان]یک اردک اگه حیوون وحشی نتونه از طرف the مهار بشه، روی آن بایستند
[ترجمه گوگل]یک اردک اگر خرمالو نمیتواند نگهدارندههای بریده بریده بر روی آن نگه دارد، روی آن ایستاد
3. To a varmint hunter, an air rifle is a tool for he job of bagging game.
[ترجمه ترگمان]برای یک شکارچی حیوان، یک تفنگ بادی، ابزاری برای انجام بازی است
[ترجمه گوگل]یک شکارچی ناقص، یک اسلحه هوا ابزار برای کار او در بازی کیسه است
4. The cunning varmint would suspect something, and be dodging through the trees like a frightened deer.
[ترجمه ترگمان]جانور موذی به چیزی مشکوک می شد و مثل یک گوزن هراسان از میان درختان فرار می کرد
[ترجمه گوگل]حیله گرایان حیرت انگیز چیزی را شگفت زده می کنند و از طریق درختان مانند یک گوزن گریزان از بین می روند
5. You little varmint, varment!
[ترجمه ترگمان]حیوون موذی، حیوون موذی!
[ترجمه گوگل]شما وطن کوچک، وارث!
6. Balfour slammed his canary-yellow, industrial vacuum truck into gear and roared after the varmint in a cloud of choking brown dust.
[ترجمه ترگمان]بالفور نور زرد و زرد قناری خود را با دنده دو به هم کوبید و بعد از اینکه حیوان به یک غبار قهوه ای از غبار تبدیل شد، غرید
[ترجمه گوگل]بالفور کامیون خلاء کامیون زرد خود را به وسیله چرخ دنده زد و بعد از غرق شدن در ابر ذوب شدن گرد و غبار قهوه ای غرق شد