کلمه جو
صفحه اصلی

underline


معنی : خط زیرین، تاکید کردن، زیر چیزی خط کشیدن
معانی دیگر : در زیر چیزی خط کشیدن، مورد تاکید قرار دادن

انگلیسی به فارسی

زیر چیزی خط کشیدن، تاکید کردن، خط زیرین


برجسته کردن، خط زیرین، زیر چیزی خط کشیدن، تاکید کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underlines, underlining, underlined
(1) تعریف: to draw a line under (something written) so as to draw attention to or mark for italicizing.
مشابه: line, underscore

- The child underlined the words in the story that she didn't understand.
[ترجمه ترگمان] کودک کلمات را در داستانی که او درک نکرده بود، مورد تاکید قرار داد
[ترجمه گوگل] کودک این حرفها را که داستان را نفهمید، برجسته کرد
- Titles of books should be underlined or put in italics.
[ترجمه Kourosh] عناوین کتاب ها باید مورد توجه قرار گیرند. معنی دیگر=عناوین کتاب ها باید تحت تاثیر قرار گیرد.
[ترجمه ترگمان] عناوین کتاب ها باید مورد توجه قرار گیرند و یا به صورت ایتالیک مشخص شوند
[ترجمه گوگل] عنوان کتاب ها باید تحت تأثیر قرار داده شود

(2) تعریف: to emphasize.
مشابه: stress, underscore

- In her speech, the governor underlined the importance of creating jobs.
[ترجمه ترگمان] در سخنرانی اش، فرماندار بر اهمیت ایجاد شغل تاکید کرد
[ترجمه گوگل] در سخنرانی وی، حاکم بر اهمیت ایجاد شغل تأکید کرد
اسم ( noun )
• : تعریف: a line drawn under something written.
مشابه: underscore

• horizontal line underneath something written; caption under an illustration
mark with a line underneath, underscore; emphasize
if something underlines a feeling or problem, it emphasizes its importance.
if you underline a word or sentence, you draw a line underneath it.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] خط زیر

مترادف و متضاد

خط زیرین (اسم)
underline

تاکید کردن (فعل)
accent, stress, accentuate, underline, enforce, play up, punctuate

زیر چیزی خط کشیدن (فعل)
underline

emphasize; mark


Synonyms: accentuate, bracket, call attention to, caption, check off, draw attention to, feature, give emphasis, highlight, indicate, interlineate, italicize, play up, point to, point up, rule, stress, underscore


جملات نمونه

Underline the words you don't know.

زیر واژه‌هایی که نمی‌دانید خط بکشید.


1. underline the words you don't know
زیر واژه هایی که نمی دانید خط بکشید.

2. In writing you should underline titles of books.
[ترجمه ترگمان]در نوشتن باید عنوان کتاب ها را ذکر کنید
[ترجمه گوگل]در نوشتن باید عناوین کتاب را برجسته کنید

3. Their brief visit has served to underline the deep differences between the two countries.
[ترجمه ترگمان]دیدار کوتاه آن ها نشان از تفاوت های عمیق میان دو کشور بوده است
[ترجمه گوگل]دیدار کوتاه آنها موجب تفاوت های عمیق بین دو کشور شده است

4. To underline their disgust, the crowd started throwing bottles at the stage.
[ترجمه ترگمان]مردم برای تاکید بر نفرت خود شروع به پرتاب بطری در صحنه کردند
[ترجمه گوگل]مردم برای برانگیختن انزجار خود، شروع به پرتاب بطری ها کردند

5. Please underline the noun clauses in the passage.
[ترجمه ترگمان]لطفا بنده ای اسمی را در راهرو ذکر کنید
[ترجمه گوگل]لطفا مقادیر اسم را در قسمت عبور بنویسید

6. His failures underline the difference between theatre and film direction.
[ترجمه ترگمان]شکست او بر تفاوت بین مسیر فیلم و فیلم تاکید دارد
[ترجمه گوگل]شکست های او تفاوت بین تئاتر و فیلم را مشخص می کند

7. Take two coloured pens and underline the positive and negative words.
[ترجمه ترگمان]دو خودکار رنگی بردارید و بر روی کلمات مثبت و منفی تاکید کنید
[ترجمه گوگل]دو قلم رنگی را بردارید و کلمات مثبت و منفی را برجسته کنید

8. Strikes by prison officers underline the need for reform in our gaols.
[ترجمه ترگمان]افسران زندان بر نیاز به اصلاحات در gaols تاکید می کنند
[ترجمه گوگل]اعتراضات توسط افسران زندان، نیاز به اصلاحات در گاه های ما را برجسته می کند

9. Underline the follow-up by means of a loud shout to show that you have unified mental resolve and physical effort in the technique.
[ترجمه ترگمان]زیرخط دار کردن را با فریاد بلند در زیر Underline قرار دهید تا نشان دهید که عزم ذهنی و تلاش فیزیکی خود را در این روش به دست آورده اید
[ترجمه گوگل]پیگیری را با فریاد بلند به منظور نشان دادن اینکه شما یک تفکر روانی و تلاش فیزیکی را در این روش متحد کرده اید، تمرکز دهید

10. You can underline characters by using the F8 toggle key.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با استفاده از کلید toggle کلید characters را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید با استفاده از کلید زدن F8، شخصیت ها را برجسته کنید

11. Press the underline character until it reaches the left margin.
[ترجمه ترگمان]the را فشار دهید تا زمانی که به حاشیه چپ برسد
[ترجمه گوگل]شخصیت زیرین را تا زمانی که به حاشیه سمت چپ می رسد، فشار دهید

12. This success serves to underline Johnson Matthey's pioneering research and development activities and our commitment to innovation.
[ترجمه ترگمان]این موفقیت، تاکید بر تحقیقات پیشگام و فعالیت های توسعه ای و تعهد ما به نوآوری است
[ترجمه گوگل]این موفقیت در خدمت تأکید بر فعالیت های تحقیق و توسعه پیشگام جانسون متی و تعهد ما به نوآوری است

13. Studies and statistics underline the fact: 200 large-scale enterprises control about half the fabulous material wealth of the United States.
[ترجمه ترگمان]مطالعات و آمار نشان می دهد که ۲۰۰ شرکت بزرگ در مقیاس بزرگ حدود نیمی از ثروت مادی ایالات متحده را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]مطالعات و آمار حاکی از این واقعیت است که 200 شرکت بزرگ در مقیاس نیمی از ثروت مواد افسانه ای ایالات متحده را کنترل می کنند

14. With these two seemingly contradictory attitudes in mind, underline all the adjectives you've used.
[ترجمه ترگمان]با این دو نگرش ظاهرا متناقض در ذهن، تمام صفاتی که شما استفاده کرده اید را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]با این دو نگرش ظاهرا متناقض در ذهن، تمام مواردی را که استفاده کرده اید را تأیید کنید

He underlined the importance of unity.

او اهمیت اتحاد را مورد تأکید قرار داد.


پیشنهاد کاربران

تاکید نمودن

خط کشیدن

خط بکش

بر جسته شدن، مورد اهمیت ویژه قرار گرفتن

emphasize

Underline emotional responses
زیربنای پاسخ های هیجانی

مهم جلوه دادن
اهمیت . . . را نشان دادن

خط کشیدن ( زیر چیزی )


کلمات دیگر: