کلمه جو
صفحه اصلی

ungracious


معنی : منفور، خشن، خارج از نزاکت، ناصواب
معانی دیگر : ناخوشایند، عاری از لطف و گیرایی، زننده، نامطبوع

انگلیسی به فارسی

خارج از نزاکت، نامطبوع، خشن، منفور، ناصواب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ungraciously (adv.), ungraciousness (n.)
• : تعریف: lacking social manners or graces; discourteous; rude.
مترادف: discourteous, ill-bred, ill-mannered, impolite, rude, uncivil, uncouth, unmannerly
متضاد: chivalrous, gracious, polite
مشابه: improper, inconsiderate, indecorous, insensitive, presumptuous, tactless, uncivilized, uncultured, unrefined

• not gracious; discourteous, impolite; unpleasing
if you are ungracious, you are not polite or friendly in your speech or behaviour, especially when someone is apologizing to you or thanking you.

مترادف و متضاد

منفور (صفت)
abominable, hated, unpopular, loathed, obnoxious, outcast, cussed, loathsome, ungracious, scurvy

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

خارج از نزاکت (صفت)
improper, indecent, ungracious

ناصواب (صفت)
ungracious, unhandsome

جملات نمونه

1. It was ungracious of me not to acknowledge your help.
[ترجمه ترگمان]از من دور بود که به کمک شما اعتراف نکنم
[ترجمه گوگل]از من نخواسته که کمک شما را تایید کند

2. I was often rude and ungracious in refusing help.
[ترجمه ترگمان]اغلب خشن و بی ungracious بودم که از کمک خودداری کنم
[ترجمه گوگل]من اغلب بی ادب و بی رحم در رد کمک

3. It is ungracious of me not to acknowledge your help.
[ترجمه ترگمان]از من دور است که به کمک شما اعتراف نکنم
[ترجمه گوگل]از من نخواسته که کمک شما را تایید کند

4. It was very ungracious of me.
[ترجمه ترگمان]برای من خیلی ناخوشایند بود
[ترجمه گوگل]از من بسیار ناامید بود

5. There is nothing ungracious about that comment.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز ناخوشایندی در این مورد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در مورد این نظر هیچ ربطی ندارد

6. I long to be ungracious, not ingratiate myself with both men.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، خیلی دور از نزاکت است که با هر دو مرد رفتار کنم
[ترجمه گوگل]من مدتها نادان هستم، خودم را با هر دو مرد نادیده بگیرم

7. A big ego so utterly ungracious and another big ego, Niki's, that had to swallow that kind of shit.
[ترجمه ترگمان]یک نفس عمیق بسیار ناخوشایند و یک نفس بزرگ دیگر، نیکی نیکی که مجبور بود این گونه لعنتی را ببلعد
[ترجمه گوگل]یک نفس بزرگ کاملا بی رحم و یکی دیگر از شخصیت های بزرگ، نیکی، که باید آن گوزن را فرو برد

8. Ungracious living was evinced by. . . doorbells, seven in an eight-roomed house.
[ترجمه ترگمان]زندگی ungracious توسط زنگ در، هفت نفر، توی یه خونه ۸ نفره آشکار شد
[ترجمه گوگل]زندگی بی رحمانه توسط دروازه های درب، هفت در یک خانه هشت طبقه

9. This curt sumMary is not meant to be ungracious.
[ترجمه ترگمان]این summary کورت به این معنی نیست که ناخوش آیند
[ترجمه گوگل]این Sumtary Curt به معنای نادیده گرفتن نیست

10. Not courteous or in good taste; ungracious.
[ترجمه ترگمان]نه با ادب و نه با سلیقه خوب
[ترجمه گوگل]نه مؤمن یا طعم خوب؛ ناتوان

11. It would be ungracious not to accept your invitation.
[ترجمه ترگمان]ممکن است که دعوت شما را بپذیرم
[ترجمه گوگل]دعوت شما را نمی پذیرند

12. An ungracious host may give visitors one more reason to protest.
[ترجمه ترگمان]یک میزبان نامطبوع ممکن است به بازدیدکنندگان یک دلیل دیگر برای اعتراض بدهد
[ترجمه گوگل]میزبان ناخوشایند می تواند یکی دیگر از دلایل اعتراض به بازدیدکنندگان را ارائه دهد

13. It would be most ungracious and impolite to refuse a simple invitation to supper with him.
[ترجمه ترگمان]بی آن که ادب و نزاکت را رد کند، دعوت به شام را با او رد کند
[ترجمه گوگل]این بسیار نادرست و غیرممکن است که از دعوت ساده با او شام بخورد

14. After Anna's kindness to me, I don't want to seem ungracious.
[ترجمه ترگمان]بعد از مهربانی آنا، نمی خواهم دلخور به نظر برسم
[ترجمه گوگل]پس از خوشحالی آنا به من، من نمی خواهم به نظر بیایید


کلمات دیگر: