1. dickens' last novel was unfinished
آخرین رمان دیکنز ناتمام بود.
2. the project has been left unfinished
طرح ناتمام باقی مانده است.
3. I half regretted having left the work unfinished.
[ترجمه ترگمان]از اینکه کار ناتمام را ترک کردم پشیمان شدم
[ترجمه گوگل]من نیمی از کار را ناتمام گذاشتم
4. We have some unfinished business to settle.
[ترجمه ترگمان]ما یه کار نا تموم داریم که باید تسویه کنیم
[ترجمه گوگل]ما برخی از کسب و کار ناتمام برای حل و فصل
5. He has some unfinished business to deal with.
[ترجمه ترگمان]اون یه کار نا تموم داره که باید باه اش کنار بیاد
[ترجمه گوگل]او تا به حال برخی از کسب و کار ناتمام برای مقابله با
6. John explained away his unfinished task by showing his boss a certificate for sick leave.
[ترجمه ترگمان]جان کار ناتمام خود را با نشان دادن گواهی نامه برای مرخصی استعلاجی توضیح داد
[ترجمه گوگل]جان توضیح داد که کار ناتمام او با نشان دادن رئیس خود یک گواهی نامه برای بیمار بودن
7. We've got some unfinished business to discuss.
[ترجمه ترگمان]یه سری کاره ای ناتمام داریم که باید در موردش بحث کنیم
[ترجمه گوگل]ما برخی از کسب و کار ناتمام را برای بحث در مورد ما داریم
8. I've got some unfinished business to attend to.
[ترجمه ترگمان]یه سری کار ناتموم دارم که باید بهش رسیدگی کنم
[ترجمه گوگل]من بعضی از کسب و کارهای ناتمام را برای شرکت در این مسابقات کردم
9. It was just a little unfinished business from my past, and it doesn't concern you at all.
[ترجمه ترگمان]فقط یه کار ناتموم از گذشته من بود و اصلا به تو ربطی نداره
[ترجمه گوگل]این فقط یک کسب و کار کوچک ناتمام بود از گذشته من، و آن را به شما در همه چیز مربوط نیست
10. This huge, unfinished building represents the last hurrah of the former regime.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان عظیم و ناتمام، آخرین بار رژیم سابق را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این ساختمان بزرگ و ناتمام، آخرین حوالی رژیم سابق است
11. Jimmy never leaves a job unfinished. He continues to work even when he's dead on his feet.
[ترجمه ترگمان]جیمی \"هیچوقت کارش رو تموم نکرده\" حتی وقتی روی پاهایش مرده به کار ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]جیمی هرگز کار را ناتمام می گذارد او حتی زمانی که مرده است، به کار ادامه می دهد
12. The park remains unfinished due to lack of funds .
[ترجمه ترگمان]این پارک به دلیل کمبود بودجه ناتمام مانده است
[ترجمه گوگل]پارک با توجه به کمبود بودجه، ناتمام مانده است
13. So that he fell awkwardly, knocking over an unfinished cup of tea.
[ترجمه ترگمان]این بود که با ناراحتی به زمین افتاد و یک فنجان چای ناتمام روی میز کوبید
[ترجمه گوگل]به طوری که او ناخوشایند سقوط کرد، ضربه زدن به یک فنجان نهایی چای
14. In some ways it is an unfinished, unrealised film, yet it lingers potently in the mind.
[ترجمه ترگمان]به نوعی، این یک فیلم ناتمام و unrealised است، با این حال در ذهن باقی می ماند
[ترجمه گوگل]در بعضی مواقع این یک فیلم ناتمام و غیرقابل تحقق است، اما در ذهن قدرتمند است
15. Freakish wingspan, basic body that looked unfinished, wingtips that folded over.
[ترجمه ترگمان]بدنی قوی، بدنی که به معنی کامل و پر حرکت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پهنای باند شگفت انگیز، بدن پایه ای که ناتمام به نظر می رسد، جناغ های بالایی که بیش از حد بسته شده اند