کلمه جو
صفحه اصلی

unfrock


معنی : از کسوت روحانی خارج شدن، خلع لباس کردن
معانی دیگر : خلع کسوت روحانی کردن، از مقام کشیشی (و غیره) بر کنار کردن

انگلیسی به فارسی

خلع لباس کردن، از کسوت روحانی خارج شدن


باز کردن، خلع لباس کردن، از کسوت روحانی خارج شدن


انگلیسی به انگلیسی

• dismiss from priestly office; remove the right to professional practice; deprive someone of an honorary position; remove a frock or mantle

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unfrocks, unfrocking, unfrocked
• : تعریف: to deprive of priestly status.

- The priest was deemed a heretic and was unfrocked.
[ترجمه ترگمان] کشیش را بدعتگذار فرض کردند و جامه روحانیت را از تن بیرون آوردند
[ترجمه گوگل] کشیش یک یونانی محسوب می شد و از بین رفته بود

مترادف و متضاد

از کسوت روحانی خارج شدن (فعل)
disfrock, unfrock

خلع لباس کردن (فعل)
unfrock


کلمات دیگر: