کلمه جو
صفحه اصلی

underestimate


معنی : تخمین کم، ناچیز پنداشتن، دست کم گرفتن
معانی دیگر : کم اهمیت (یا کم ارج و غیره) پنداشتن

انگلیسی به فارسی

دست کم گرفتن، تخمین کم، ناچیز پنداشتن


(قیمت، زمان و غیره) کم برآورد کردن، کمتر از حدّ ارزیابی کردن


دست کم گرفتن، کم بها دادن به، ناچیز پنداشتن، کوچک شمردن


بر آورد کمتر از حد، بر آورد پایین


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underestimates, underestimating, underestimated
• : تعریف: to appraise at too low a quantity, rate, strength, value, or the like.
مترادف: misjudge, misvalue, underrate, undervalue
متضاد: overestimate
مشابه: belittle, deprecate, depreciate, devalue, discount, disparage, disregard, minimize, misprize, talk down

- The press underestimated the boxer's endurance and wrongly predicted the outcome of the fight.
[ترجمه ترگمان] مطبوعات استقامت و تحمل مشت زن را دست کم گرفتند و به اشتباه نتیجه مبارزه را پیش بینی کردند
[ترجمه گوگل] مطبوعات، استقامت بوکسور را دست کم گرفتند و نتیجه جنگ را به اشتباه پیش بینی کردند
- The building collapsed because the weight of the roof was underestimated.
[ترجمه امیر حسین] این ساختمان خراب شد چون وزن سقف را ناچیز پنداشته بودند
[ترجمه ترگمان] ساختمان فرو ریخت چون وزن سقف ناچیز بود
[ترجمه گوگل] این ساختمان سقوط کرد زیرا وزن سقف کمبود یافت
- Don't underestimate yourself; you are smart enough and qualified enough to do this job.
[ترجمه ترگمان] خودت رو دست کم نگیر، تو به اندازه کافی باهوش و صلاحیت داری که این کار رو انجام بدی
[ترجمه گوگل] خودتان را دست کم نگیرید؛ شما به اندازه کافی هوشمند هستید و به اندازه کافی واجد شرایط برای انجام این کار هستید
- The government underestimated both the extent of the damage and the cost of the repairs.
[ترجمه ترگمان] دولت هر دو میزان خسارات و هزینه تعمیرات را دست کم گرفت
[ترجمه گوگل] دولت هر دو میزان آسیب و هزینه تعمیرات را دست کم گرفت
اسم ( noun )
مشتقات: underestimation (n.)
• : تعریف: an appraisal that is too low.
مترادف: undervaluation
متضاد: overestimate

• overly low estimate
underrate, undervalue, make an estimate that is too low; misjudge the worth of a person or something
if you underestimate something, you do not realize how large or great it is or will be.
if you underestimate someone, you do not realize what they are capable of doing.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تخمین کم، کاست برآورد

مترادف و متضاد

Synonyms: belittle, deprecate, depreciate, disesteem, disparage, make light of, miscalculate, miscarry, not do justice, put down, sell short, slight, think too little of, underrate, undervalue


Antonyms: exaggerate, maximize, overestimate


تخمین کم (اسم)
underestimate

ناچیز پنداشتن (فعل)
disesteem, underestimate

دست کم گرفتن (فعل)
downgrade, underrate, underestimate, minimize, understate

minimize; rate too low


جملات نمونه

Don't ever underestimate the strength of this storm!

هرگز قدرت این توفان را دست کم نگیر!


1. I admit that I underestimated the power in the bulky fighter's frame.
من اعتراف می کنم که قدرت بدنی آن رزمنده تنومند را دست کم گرفتم

2. Undoubtedly the boss underestimated his employee's ability to work hard.
بون شک رئیس توانای سخت کوشی کارمندش را ناچیز شمرد

3. The value of our house was underestimated by at least two thousand dollars.
قیمت خانه ما حداقل دو هزار دولار کمتر از حد برآورد شد

4. don¨t ever underestimate the strength of this storm!
هرگز قدرت این توفان را دست کم نگیر!

5. he tends to underestimate his enemies and overestimate the power of his own friends
او تمایل دارد که دشمنانش را دست کم بگیرد و قدرت دوستانش را بیش از واقع برآورد کند.

6. Never underestimate your power to change yourself. Never overestimate your power to change others.
[ترجمه ترگمان]هرگز قدرت خود را دست کم نگیرید تا خود را تغییر دهید هرگز قدرت خود را دست بالا نگیرید تا دیگران را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]هرگز توانایی خود را تغییر ندهید هرگز قدرت خود را تغییر ندهید تا دیگران را تغییر دهید

7. None of us should ever underestimate the degree of difficulty women face in career advancement.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از ما نباید میزان دشواری که زنان در پیشرفت شغلی با آن ها مواجه هستند را دست کم بگیریم
[ترجمه گوگل]هیچکدام از ما نباید تا حدودی دشواری را که زنان در پیشرفت شغلی درگیرند، دست کم بگیرند

8. Never underestimate your power to change yourself!
[ترجمه Zahra] هرگز توانایی خود را برای تغییر دادن خودتان دست کم نگیرید
[ترجمه ترگمان]هرگز قدرت خود را دست کم نگیرید تا خود را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]هرگز توانایی خود را تغییر ندهید خود را تغییر دهید!

9. The official figures are a gross underestimate of the true number.
[ترجمه ترگمان]آمار رسمی، ناچیز بودن رقم واقعی است
[ترجمه گوگل]ارقام رسمی ناخالصی از تعداد واقعی است

10. You shouldn't underestimate his abilities.
[ترجمه ترگمان]تو نباید توانایی های اون رو دست کم بگیری
[ترجمه گوگل]شما نباید توانایی های خود را دست کم نگیرید

11. The worst thing you can do is underestimate an opponent.
[ترجمه ترگمان]بدترین چیزی که می توانید انجام دهید، دست کم گرفتن حریف است
[ترجمه گوگل]بدترین کاری که می توانید انجام دهید، دست کم گرفتن یک حریف است

12. We underestimate the destructiveness of war at our peril.
[ترجمه ترگمان]ما the جنگ را دست کم گرفته ایم که در خطر هستیم
[ترجمه گوگل]ما تخریب جنگ را در خطر ما پایین می آوریم

13. "Don't underestimate us", Norman Willis warned last year. There was, in the event, little danger of that.
[ترجمه ترگمان]Norman ویلیس سال گذشته هشدار داد که \"ما را دست کم نگیرید\" در این صورت، در آن حادثه خطر اندکی وجود داشت
[ترجمه گوگل]نورمن ویلیس در سال گذشته هشدار داد �ما را دست کم نگیرید� در این صورت، خطر کمی وجود داشت

14. I underestimate the distance, and am exhausted.
[ترجمه ترگمان]فاصله را دست کم می گیرم و خسته ام
[ترجمه گوگل]من فاصله را از دست می دهم و خسته ام

15. You shouldn't underestimate the risks of the enterprise.
[ترجمه ترگمان]ریسک شرکت را دست کم نگیرید
[ترجمه گوگل]شما نباید خطرات شرکت را زیر سؤال کنید

16. Never underestimate what you can learn from a group of like-minded people.
[ترجمه ترگمان]هرگز آنچه را که می توانید از یک گروه از افراد با ذهن فرا بگیرید، دست کم نگیرید
[ترجمه گوگل]هرگز از یک گروه از افراد متاهل یاد نکنید آنچه را که می توانید از آن یاد بگیرید

17. Don't underestimate the importance of neat presentation.
[ترجمه ترگمان]اهمیت ارائه تمیز را دست کم نگیرید
[ترجمه گوگل]اهمیت ارائه شسته دست کم نگیرید

پیشنهاد کاربران

کم برآورد کردن

دست کم گرفتن کسی یا چیزی

زدن تو سر مال

برآورد کم
Mellaart thinks this to be an underestimate : به نظر ملارت این مقدار براورد کمی است

کم اهمیت

کمتر از آن چیزی که هست نشان دادن
کم اهمیت جلوه دادن

کِهگیریدن/کهگرفتن ( از "کِه" به معنای "کمتر، پایین تر، کوچکتر" و گرفتن ) = کسی را دست کم گرفتن. کم تر از آن چیزی که شخص است او رو پنداشتن.

م. ث
کُشتیگیر روسی در مصاحبه ایی گفت :《نباید حریف آرژانتینی خودم رو می کهگرفتم. به نظرم این دلیل شکستم بود.

پیشنهاد ها :
Overestimate
مِهسَنجیدَن = مه ( کوچک ) سنجیدن
بیشاسنجیدن = بیشا ( بیشتر از ) سنجیدن.

Underestimate
کِهسَنجیدن = که ( بزرگ ) سنجیدن
کماسنجیدن = کما ( کمتر از ) سنجیدن


کلمات دیگر: