کلمه جو
صفحه اصلی

vault


معنی : طاق، سردابه، گنبد، جهش، جست زدن، پریدن
معانی دیگر : (کالبدشناسی - سازواره یا حفره ی گنبددار) گنبد، گنبده، تاق ضربی، تاق قوسی، (هر جای دارای تاق ضربی به ویژه در زیرزمین) سردابه، سرداب، صفه، چهارصفه، گنبدخانه، (در بانک و غیره) گاوصندوق، خزانه، اتاق خزاین و امانات بهادار، مغاره، غار، اشکفت، (مجازی) آسمان، گنبد جهان، با تاق ضربی یا گنبد پوشاندن، تاق ضربی زدن، دارای تاق قوسی کردن، تاق نما، هلال تاق، قوسی شدن یا کردن، مقبره، (به ویژه به کمک دستان یا نیزه و غیره) پریدن، (از روی چیزی) جهیدن، (مجازی) کامیابی سریع به دست آوردن، پرش، قپه، هلال طاق، گنبدیا طاق درست کردن

انگلیسی به فارسی

طاق، گنبد، قپه، سردابه، هلال طاق، غار، مغاره، گنبدیا طاق درست کردن، جست زدن، پریدن، جهش


طاق، جهش، گنبد، غار، سردابه، هلال طاق، پریدن، جست زدن، گنبد یا طاق درست کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an arched construction of stone, concrete, brick, or the like that forms a roof or ceiling, as in some churches.
مشابه: arcade, arch, dome, ogive

(2) تعریف: a room, chamber, or passage with an arched roof or ceiling, esp. when underground.
مشابه: arch, cellar, crypt

(3) تعریف: a strongly built room or compartment in which valuable things are stored, as in a bank.
مشابه: safe, strongbox, treasury

(4) تعریف: a burial chamber.
مترادف: crypt, repository, sepulcher
مشابه: catacomb, mausoleum, tomb
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vaults, vaulting, vaulted
(1) تعریف: to construct or cover with an arched roof or ceiling.

(2) تعریف: to construct in the shape of an arch or vault.
مشابه: arch
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: vaultlike (adj.)
• : تعریف: to bend or curve as an arched roof or ceiling does.
مشابه: arch, camber
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: vaults, vaulting, vaulted
(1) تعریف: to jump, leap, or spring, esp. with the use of the hands or a pole as a support.
مشابه: bound, hurdle, jump, leap, pole-vault, spring

(2) تعریف: to arrive at a position or accomplish something suddenly, as if with a leap or spring.
مشابه: jump, spring

- She vaulted into stardom overnight.
[ترجمه ترگمان] او یک شبه در حال معروف شدن است
[ترجمه گوگل] او در یک شب به یک ستاره تبدیل شد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to jump, leap, or spring over (something), esp. with the use of the hands or a pole.
مشابه: clear, hop, hurdle, jump, leap, overleap
اسم ( noun )
مشتقات: vaulter (n.)
• : تعریف: a jump, leap, or spring; act of vaulting.
مترادف: jump, leap
مشابه: bound, hop, spring

• arch, dome; room with an arch or a dome; secure room for storing money or valuables; underground burial chamber; pole vaulting
leap up or over (especially with the help of the hands or a vaulting pole); rising up suddenly (as to fame or success); create a vaulted structure; be in the form of a vaulted structure
a vault is a secure room where money and other valuable things can be kept safely.
the vault of a church or cemetery is the place where people are buried.
a vault is also an arched roof or ceiling.
if you vault something or vault over it, you jump over it, putting one or both of your hands on it.
see also vaulted.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تاق قوسی - سقف قوسی
[زمین شناسی] فضا، تاق ضربی، تاق قوسی - در دیرین شناسی، الف) بخشی از پوسته یا جام بلاستوئید در بالای ناحیه پشتی (از نوک های دور از دهانه ای آمبولاکرا تا قطب پشتی). ب) یک پوشش قوسی صفحات آهکی بین بازوهای لاله وش. - در زمین ریخت شناسی، ساختاری در پوسته کره زمین، که مشابه یا یادآرور یک تاق ضربی یا یک فضای انحنایی است. مثلاً: یک غار یا دهانه آتشفشانی.

مترادف و متضاد

طاق (اسم)
roof, tent, welkin, arch, vault, cupola, dome, odd number, big top, one piece

سردابه (اسم)
vault, basement, subbasement, crypt

گنبد (اسم)
vault, cupola, dome, calotte, stupa, thole

جهش (اسم)
mutation, startle, vault, caper, jump, lunge, spurt, pounce

جست زدن (فعل)
vault, skip

پریدن (فعل)
flight, spout, vault, fly, skip, jump, bounce, spring, tumble

depository


Synonyms: basement, box, can, catacomb, cavern, cellar, crib, crypt, dungeon, grave, mausoleum, pit, repository, safe, safe-deposit box, sepulcher, strong room, tomb


jump over; span


Synonyms: arch, ascend, bend, bounce, bound, bow, clear, curve, hop, hurdle, leap, mount, negotiate, over, overleap, rise, soar, spring, surmount


جملات نمونه

1. cranial vault
گنبده ی جمجمه

2. to vault with a pole
با نیزه پریدن

3. pole vault
(ورزش) پرش با نیزه

4. to groin a vault
تاق ضربی را تویزه دار کردن

5. The jewels were kept in a bank vault.
[ترجمه ترگمان]جواهرات در صندوق بانک نگهداری می شد
[ترجمه گوگل]جواهرات در یک غرفه بانکی نگهداری شدند

6. The vault of this cathedral is very high.
[ترجمه احمد] طاق این کلیسا بسیار مرتفع است
[ترجمه ترگمان]گاوصندوق این کلیسای خیلی بالاست
[ترجمه گوگل]طاق این کلیسای جامع بسیار زیاد است

7. The money was kept in the bank's vault.
[ترجمه ترگمان]پول در صندوق بانک نگهداری می شد
[ترجمه گوگل]این پول در طاق بانک بود

8. She entered the vault with an armed guard.
[ترجمه ترگمان]با یک نگهبان مسلح وارد خزانه شد
[ترجمه گوگل]او با یک گارد مسلح وارد طاق شد

9. He could easily vault the wall.
[ترجمه ترگمان]به راحتی می توانست دیوار را در دیوار مخفی کند
[ترجمه گوگل]او به راحتی می تواند دیوار را غرق کند

10. The walls of the vault were plated with steel.
[ترجمه ترگمان]دیواره ای خزانه از فولاد ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]دیوارهای حیاط با فولاد پوشیده شده بود

11. She was buried in the family vault.
[ترجمه مهدی] او در یک آرامگاه خانوادگی دفن شد.
[ترجمه ترگمان] اون توی گاوصندوق خانوادگی دفن شد
[ترجمه گوگل]او در غار خانواده دفن شد

12. The diamonds are shut away in a bank vault somewhere.
[ترجمه ترگمان]الماس ها یه جایی تو یه گاوصندوق بانک بسته شده
[ترجمه گوگل]الماس ها در یک غرفه بانکی در جایی قرار دارند

13. The hall was covered by an intersecting barrel vault and was divided into three bays.
[ترجمه ترگمان]سرسرا توسط یک vault متقاطع پوشیده شده بود و به سه قسمت تقسیم شده بود
[ترجمه گوگل]این سالن توسط یک غار تقاطع باریک پوشیده شده بود و به سه حوض تقسیم شده بود

14. Each outer cave or vault can only entered through a small version of the iris-like Vadinamian Valve.
[ترجمه ترگمان]هر غار یا یک اتاق می تواند فقط از طریق یک نسخه کوچک از دریچه iris به داخل اتاق وارد شود
[ترجمه گوگل]هر غار یا غار بیرونی تنها می تواند از یک نسخه کوچک از دریچه وادیامین دریایی مانند عنبیه وارد شود

15. The naos has a painted barrel vault and the pro-naos a flat-timber roof.
[ترجمه ترگمان]The یک گاوصندوق لوله شده و یک سقف چوبی است
[ترجمه گوگل]نئو با یک طاق بشکه نقاشی شده و یک سقف مسطح ساخته شده است

cranial vault

گنبده‌ی جمجمه


Peyman put his hands on the fence and vaulted over it.

پیمان دستان خود را روی نرده گذاشت و از روی آن پرید.


Rustam vaulted into the saddle.

رستم به روی زین جست.


They vaulted into the position of world leadership.

آنان به‌سرعت به مقام رهبری جهان رسیدند.


اصطلاحات

pole vault

(ورزش) پرش با نیزه


پیشنهاد کاربران

گاوصندوق

پرش از خرک در ژیمناستیک

گنبد=آسمانها ( منظور شکل گنبدی از دید انسان در نگاه به فضا )

محفظه های بزرگ ، ضخیم و فلزی در مکان هایی مانند بانک ها برای نگهداری اشیای قیمتی ، گاو صندوق فوق ایمن
( جهت تفهیم بیشتر ، به تصویر مربوطه به همین لغت مراجعه فرمایید. )

گنبد - طاق

جای امن برای مخفی کردن چیزی دربرنامه های موبایل این اصطلاح برای ایجاد فایلی است که در ان عکس ها وفیلم ها نگهداری وبا پسورد باز میشود

انبار

طاق
arc: کمان ( این علامت در مثلثات هم استفاده میشود )


( به قدرت ) رسیدن یا رساندن

vault ( معماری و شهرسازی )
واژه مصوب: آهون
تعریف: مجرای افقی برای عبور لوله ها و بافه های تأسیسات ساختمان


کلمات دیگر: