کلمه جو
صفحه اصلی

tennis


معنی : تنیس
معانی دیگر : (ورزش) تنیس

انگلیسی به فارسی

تنیس


انگلیسی به انگلیسی

• type of ball game played with racquets
tennis is a game played by two or four players on a rectangular court in which a ball is hit over a central net by players using rackets.

اسم ( noun )
• : تعریف: a game in which two players or two pairs of players, using rackets, hit a ball back and forth over a low net on a rectangular court.

مترادف و متضاد

تنیس (اسم)
sneaker, tennis shoe, tennis

جملات نمونه

1. tennis ball
توپ تنیس

2. tennis togs
لباس تنیس

3. tennis court
زمین تنیس

4. a tennis court
زمین تنیس

5. a tennis match
مسابقه ی تنیس

6. a tennis net
تور تنیس

7. lawn tennis
تنیس روی چمن

8. the tennis court was edged with grass
اطراف زمین تنیس چمن کاشته بودند.

9. a crisp tennis shot
ضربه ی جانانه در تنیس

10. a dead tennis ball
توپ تنیس ناجهنده (بی خاصیت)

11. an invitational tennis tournament
مسابقات فراخوانی تنیس

12. great at tennis and wrestling
ماهر در تنیس و کشتی

13. to scalp a tennis opponent
حریف تنیس خود را سخت شکست دادن

14. a press for a tennis racket
قالب برای راکت تنیس

15. a strenuous game of tennis
یک بازی تنیس پرتقلا

16. he is good at tennis
تنیس او خوب است.

17. he is a fiend at tennis
در تنیس رو دست ندارد.

18. he is a hotshot in tennis
او در تنیس چیره دست است.

19. he plays a wicked game of tennis
تنیس بازی کردن او معرکه است.

20. she drubbed her opponent in the tennis match
در مسابقه ی تنیس حریف خود را سخت شکست داد.

21. he is no match for her in tennis
در تنیس از پس آن زن برنمی آید.

22. wimbledon is the most important contest in the international tennis circuit
ویمبلدون مهمترین مسابقه در سلسله مسابقات تنیس بین المللی است.

23. i gave the thief a whack on the head with a tennis racket
با راکت تنیس ضربه ی محکمی به سر سارق زدم.

24. He made a monkey of me on the tennis court.
[ترجمه ترگمان] اون یه میمون از من روی زمین تنیس درست کرد
[ترجمه گوگل]او یک میمون از من در زمین تنیس ساخت

25. You can go boating or play tennis.
[ترجمه ترگمان] تو می تونی بری قایق سواری یا تنیس بازی کنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید قایقرانی یا تنیس بازی کنید

26. A tennis player needs to have very quick reflexes.
[ترجمه ترگمان]یک بازیکن تنیس باید واکنش های سریع داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک بازیکن تنیس باید رفلکس های بسیار سریع داشته باشد

27. Tennis players change round every two games.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان تنیس هر دو بازی را تغییر می دهند
[ترجمه گوگل]بازیکنان تنیس هر دو بازی را تغییر می دهند

28. My favourite sports are tennis and swimming.
[ترجمه ترگمان]ورزش های مورد علاقه من تنیس و شنا هستند
[ترجمه گوگل]ورزش های مورد علاقه من تنیس و شنا است

29. The 16-year-old tennis prodigy is the youngest player ever to reach the Olympic finals.
[ترجمه ترگمان]این اعجوبه tennis ۱۶ ساله جوان ترین بازیکن است که تا به حال به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز 16 ساله تنیس، جوانترین بازیکن است که تاکنون به مرحله نهایی المپیک آمده است

30. A tennis player shows good anticipation by moving quickly into position.
[ترجمه ترگمان]یک بازیکن تنیس انتظار خوب را با حرکت سریع در موقعیت نشان می دهد
[ترجمه گوگل]یک بازیکن تنیس با پیشروی سریع به موقعیت می تواند پیش بینی خوبی داشته باشد

lawn tennis

تنیس روی چمن


اصطلاحات

tennis court

زمین تنیس


پیشنهاد کاربران

تنیس یک ورزش است و ترجمعه و خود کلمه ب دو زبان مثل هم است.

you play tennis better than I do
شما از من بهتر تنیس بازی می کنید🎨

اسم tennis به معنای تنیس
معادل tennis در فارسی همان تنیس است. tennis اسم یک بازی است که معمولا دو نفره و گاهی نیز چهار نفره انجام می شود. برای تنیس بازی کردن هر ورزشکار نیاز به یک راکت دارد. زمین تنیس مستطیلی است و توسط یک تور به دو قسمت مساوی تقسیم می شود. هر بازیکن باید توپ تنیس را توسط راکت از روی تور به زمین حریف پرتاب کند. مثال:
. do you feel like a game of tennis ( آیا حوصله یک دست بازی تنیس داری؟ )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: