کلمه جو
صفحه اصلی

tempt


معنی : فریفتن، اغوا کردن، دچار وسوسه کردن
معانی دیگر : وسوسه کردن، تحریک جنسی کردن، انگیزاندن، بر انگیختن، تطمیع کردن، گمراه کردن، از راه به در کردن، به خود هموار کردن، تقبل کردن، (در اصل) آزمودن، امتحان کردن

انگلیسی به فارسی

اغوا کردن، فریفتن، دچار وسوسه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tempts, tempting, tempted
مشتقات: temptable (adj.)
(1) تعریف: to entice or try to entice (someone) to do something unwise or wrong, as by promising pleasure or reward.
مترادف: allure, entice, lure, seduce
متضاد: deter, discourage
مشابه: attract, bait, bewitch, charm, fascinate, invite, solicit, spellbind, tantalize, titillate

- His friends tempted him to skip class with them, but he refused.
[ترجمه A.A] دوستانش او را وسوسه کردند که با آنها از کلاس جیم شود ولی او قبول نکرد
[ترجمه ترگمان] دوستانش او را وسوسه کردند که با آن ها به کلاس برود، اما قبول نکرد
[ترجمه گوگل] دوستانش او را وسوسه کرد که کلاس را با آنها بگذراند، اما او خودداری کرد
- Please don't tempt me with your delicious desserts!
[ترجمه A.A] لطفا منو با دسرهای خوشمزه ات وسوسه نکن
[ترجمه ترگمان] لطفا مرا با دسر خوش مزه شما تحریک نکنید!
[ترجمه گوگل] لطفا من را با دسر خوشمزه خود راضی نکنید!

(2) تعریف: to be attractive or strongly appealing to.
مترادف: appeal to, attract, beckon
متضاد: repel
مشابه: allure, call, draw, enchant, entice, excite, invite, lure

- The idea of a swim right now tempts me.
[ترجمه ترگمان] فکر شنا در حال حاضر وسوسه من است
[ترجمه گوگل] ایده ی شنا در حال حاضر مرا وسوسه می کند

(3) تعریف: to provoke or put to the test.
مترادف: ask for, court, invite, risk
مشابه: bait, flirt with, incite, provoke

- Such recklessness tempts fate.
[ترجمه ترگمان] این recklessness سرنوشت را وسوسه می کند
[ترجمه گوگل] چنین بی پروایی وسوسه سرنوشت است

(4) تعریف: to cause to be strongly inclined or disposed.
مترادف: motivate, move
مشابه: dispose, goad, incline, inspire, prick, prod, prompt

- I was tempted to reply to their rudeness.
[ترجمه sara] وسوسه شدم به گستاخی آنها پاسخ دهم.
[ترجمه ترگمان] وسوسه شدم که به rudeness پاسخ دهم
[ترجمه گوگل] من وسوسه شدم به ناراحتی خود پاسخ دهم

• allure, entice, tantalize, seduce
if you tempt someone, you try to persuade them to do a particular thing, by offering them something.
if something tempts you, it attracts you and makes you want to do or have something, although you know it might be wrong or harmful.
see also tempting.

مترادف و متضاد

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

اغوا کردن (فعل)
wile, lure, entice, seduce, crimp, tempt

دچار وسوسه کردن (فعل)
tempt

lure, entice


Synonyms: allure, appeal to, attract, bait, butter up, captivate, charm, coax, court, dare, decoy, draw, draw out, entrap, fascinate, honey, hook, incite, induce, influence, instigate, intrigue, inveigle, invite, lead on, make mouth water, motivate, mousetrap, move, oil, persuade, play up to, promote, provoke, risk, rouse, seduce, solicit, stimulate, tantalize, test, train, try, turn one’s head, wheedle, whet, woo


Antonyms: discourage, repulse, turn off


جملات نمونه

The beautiful Delilah tempted Samson into kissing her.

دلیله‌ی زیبا سامسون را وسوسه کرد که او را ببوسد.


Eve tempted Adam to disobey.

حوا آدم را برانگیخت که نافرمانی کند.


They tempted him with money to betray his country.

با پول او را تطمیع کردند که به میهن خود خیانت کند.


Greed tempted him into a life of crime.

آز، او را به‌سوی زندگی جنایت‌آمیز کشاند.


He tempted the hardships of the long voyage.

مصائب سفر دریایی طولانی را به خود هموار کرد.


1. A banana split can tempt me to break my diet.
دسر موز می تواند مرا وسوسه کند، تا رژیم غذایی ام را بشکنم

2. The sight of beautiful Louise tempted the bachelor to change his mind about marriage.
با دیدن لویس زیبا مرد مجرد وسوسه شد تا دیدگاهش را نسبت به ازدواج تغییر دهد

3. Your offer of a job tempts me greatly.
پیشنهاد کاری تو مرا به شدت وسوسه کرد

4. tempt fate (or providence)
با سرنوشت خود بازی کردن،مخاطره کردن

5. the judge sequestered the jury so that nobody would threaten or tempt them
قاضی هیات داوران را منزوی کرد که کسی آنها را تهدید یا تطمیع نکند.

6. An open door may tempt a saint.
[ترجمه ترگمان]یک در باز ممکن است یک قدیس را وسوسه کند
[ترجمه گوگل]درب باز ممکن است یک مقدس را وسوسه کند

7. Don't tempt thieves by leaving valuables clearly visible.
[ترجمه ترگمان]با گذاشتن اشیا گران بها، دزدها را وسوسه نکن
[ترجمه گوگل]دزدها را تحمل نکنید، با ترک اشیاء با ارزش به وضوح قابل مشاهده است

8. Credit cards can tempt you to overstretch yourself .
[ترجمه ترگمان]کارت های اعتباری می تواند شما را وسوسه کند که خود را آرام کنید
[ترجمه گوگل]کارت های اعتباری می تواند شما را تحریم کند

9. The new program is designed to tempt young people into studying engineering.
[ترجمه ترگمان]این برنامه جدید برای تحریک جوانان به مطالعه مهندسی طراحی شده است
[ترجمه گوگل]برنامه جدید طراحی شده است تا جوانان را به تحصیل در مهندسی وسوسه کند

10. Don't let credit tempt you to buy something you can't afford.
[ترجمه sara] اجازه ندهید نسیه شما را وسوسه کند تا چیزی را بخرید که نمی توانید از عهده ( پرداخت ) آن برآیید.
[ترجمه ترگمان]نذار کسی چیزی بخره که از پسش بر بیای
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که اعتبار شما را امتحان کند چیزی را که نمیتوانید بفروشید خریداری کنید

11. Nothing would tempt me to live here.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز مرا وسوسه نمی کرد که اینجا زندگی کنم
[ترجمه گوگل]هیچ چیز من را ترغیب به زندگی در اینجا نمی کند

12. It was a meal to tempt even the most jaded palate.
[ترجمه ترگمان]این یک وعده غذا بود که حتی the را هم تحریک می کرد
[ترجمه گوگل]این وعده غذایی بود که حتی بیشترین زباله را تحریک می کرد

13. Perhaps some caviar can tempt your jaded palate.
[ترجمه ترگمان]شاید بعضی از خاویار طعم jaded را به وسوسه بیندازد
[ترجمه گوگل]شاید خاویار بتواند عصای خود را از بین ببرد

14. It would take a lot of money to tempt me to quit this job.
[ترجمه ترگمان]این کار پول زیادی می برد تا من بتوانم این شغل را رها کنم
[ترجمه گوگل]این مقدار زیادی پول را به من تحمیل می کند تا این کار را ترک کند

15. They tried to tempt her with offers of promotion.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند او را با پیشنهاد ترفیع فریب دهند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند او را با پیشنهادات ارتقاء وسوسه کنند

16. What gives it the power to tempt millions of would-be basketball stars is the years of advertising behind it.
[ترجمه ترگمان]چیزی که به آن قدرت وسوسه کردن میلیون ها ستاره بسکتبال را می دهد، سال ها تبلیغات پشت آن است
[ترجمه گوگل]چه چیزی قدرت را برای متقاعد کردن میلیونها ستاره بسکتبال میتواند سالهای تبلیغ در پشت آن باشد

17. Most infomercials try to tempt television viewers into buying beauty aids, kitchen gadgets and other products.
[ترجمه ترگمان]اکثر infomercials سعی می کنند که بینندگان تلویزیون را به خرید لوازم آرایشی، لوازم آشپزخانه و محصولات دیگر اغوا کنند
[ترجمه گوگل]اکثر فروشندگان سعی می کنند تماشاگران تلویزیون را به خرید وسایل کمک های زیبایی، وسایل آشپزخانه و سایر محصولات سعی کنند

اصطلاحات

tempt fate (or providence)

با سرنوشت خود بازی کردن، مخاطره کردن


پیشنهاد کاربران

اغوا، وسوسه

تحریک کردن اغوا کردن

وسوسه کردن

اغواگری

وسوسه کردن
to try to persuade someone to do something by making it seem attractive .

Attract.
She tempts me for doing my homework

تلاش کردن

معنی "تعارف کردن" هم میده:
?Can I tempt you for a drink
میتونم بهت یه نوشیدنی تعارف کنم؟

معنی تعارف کردن هم میده:
?Can I tempt you for a drink
میتونم بهت یه نوشیدنی تعارف کنم؟ ( بــــــــــــفـــــــــــــــــــــــرمااااااااااااااااااا ) ; D

وسوسه شدن
تحریک شدن
اغوا شدن

Place enticement/enticements in one’s path


کلمات دیگر: