کلمه جو
صفحه اصلی

unemployable


معنی : غیرفابل استخدام
معانی دیگر : غیر قابل استخدام، فاقد شرایط استخدام

انگلیسی به فارسی

بیکار است، غیرفابل استخدام


غیرفابل استخدام


انگلیسی به انگلیسی

• not employable, that cannot be employed
someone who is unemployable does not have a job and is unlikely to get a job, for example because of the way that they behave.

صفت ( adjective )
• : تعریف: unsuitable or unacceptable for employment.
اسم ( noun )
• : تعریف: one who is not acceptable for employment.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] غیر قابل استخدام

مترادف و متضاد

غیرفابل استخدام (صفت)
unemployable

جملات نمونه

1. He freely admits he is unemployable and will probably never find a job.
[ترجمه ترگمان]او آزادانه اعتراف می کند که unemployable است و احتمالا هیچ وقت شغلی پیدا نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او به راحتی می پذیرد که او بیکار است و احتمالا هرگز کار پیدا نخواهد کرد

2. Is Britain producing a generation of unemployable young people?
[ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا نسل جوان unemployable را تولید می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا یک نسل از جوانان بیکار را تولید می کند؟

3. And should the universities churn out unemployable graduates?
[ترجمه ترگمان]آیا دانشگاه ها باید فارغ التحصیلان دانشگاهی را استخدام کنند؟
[ترجمه گوگل]و آیا دانشگاه ها باید فارغ التحصیلان بیکار را ترک کنند؟

4. Lapsed priests remain priests, but tend to be unemployable in their clerical functions.
[ترجمه ترگمان]کشیش های lapsed، کشیش باقی می مانند، اما تمایل دارند در وظایف روحانی خود دخالت کنند
[ترجمه گوگل]کشیشان از دست رفته کاهنان باقی می مانند، اما در عملکردهای روحانی شان بیکار می باشند

5. What does resonate is the fantasy of being unemployable, of being an unmotivated object rather than a purposeful subject.
[ترجمه ترگمان]آنچه که طنین انداز می شود، فانتزی از بودن به عنوان یک شی unmotivated به جای یک موضوع هدفمند است
[ترجمه گوگل]فریاد کشیدن چیزی است که بیکار است، یک موضوع غیرمنتظره است، نه یک موضوع هدفمند

6. Mr M. was about sixty now, completely unemployable.
[ترجمه ترگمان]آقای م در حدود شصت و پنج سال داشت، کاملا گیج شده بود
[ترجمه گوگل]آقای M در حدود شصت سالگی بود، کاملا بیکار بود

7. The artist is unemployable - that is why he is free.
[ترجمه ترگمان]هنرمند unemployable است - به همین دلیل است که آزاد است
[ترجمه گوگل]هنرمند بیکار است - به همین دلیل است که او آزاد است

8. The large number of mostly unemployable graduates cannot be absorbed by either the private sector or public sector capacity.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از فارغ التحصیلان unemployable نمی توانند توسط بخش خصوصی یا ظرفیت بخش دولتی جذب شوند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از فارغ التحصیلان بی حد و حصر، نمی توانند توسط بخش خصوصی یا ظرفیت بخش دولتی جذب شوند

9. His illiteracy made him unemployable.
[ترجمه ترگمان]بی سواد او را گیج کرده بود
[ترجمه گوگل]بیسوادی او را بیکار ساخت

10. Because of the legislation I could not employ a woman. Women have made themselves unemployable. They have scored an own goal.
[ترجمه ترگمان]به خاطر قانون، من نمی توانستم یک زن استخدام کنم زنان خودشان را unemployable کرده اند آن ها گل خود را به ثمر رساندند
[ترجمه گوگل]با توجه به قانون، من نمیتوانم یک زن را استخدام کنم زنان خود را بیکار ساخته اند آنها گل خود را به ثمر رسانده اند

11. Somehow, the charm of seeing city streets swarm with uneducated, unemployable and unsupervised children is lost on the cops.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، افسون گردش خیابان های شهر، بی سواد، بی سواد و بدون مراقبت از کودکان در میان پلیس ها گم می شود
[ترجمه گوگل]به هر حال، جذابیت دیدن خیابان های شهر با کودکان بی تحصیل، بیکار و بی نظیر، در پلیس ها گم می شود

12. Who was responsible for this pleasant girl being effectively unemployable?
[ترجمه ترگمان]چه کسی مسئول این دختر دوست داشتنی بود؟
[ترجمه گوگل]چه کسی مسئول این دختر خوش تیپ بود که به طور موثری بیکار بود؟

13. They really were rejects, zero contributors, the unlovely and the unemployable.
[ترجمه ترگمان]آن ها واقعا رد شدند، contributors صفر، the و the
[ترجمه گوگل]آنها واقعا رد شدند، صفر هموطنان، غیرممکن و غیرقابل قبول بودند

14. In Sonne 's native Denmark, as elsewhere, autistics are typically considered unemployable.
[ترجمه ترگمان]در Sonne، دانمارک، مانند سایر جاها، autistics معمولا unemployable محسوب می شوند
[ترجمه گوگل]در سنت بومی دانمارک، همانطور که در جای دیگر، اوتیستیک ها معمولا بیکار هستند


کلمات دیگر: