کلمه جو
صفحه اصلی

unfeasible


معنی : خام

انگلیسی به فارسی

غیر قابل قبول، خام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of feasible.
متضاد: feasible

• not feasible

مترادف و متضاد

خام (صفت)
rude, simple, naive, rare, green, unripe, crude, naif, raw, unfeasible, half-baked, undone, unequipped, unprepared

جملات نمونه

1. The weather made it unfeasible to be outdoors.
[ترجمه .] هوا بیرون ماندن را غیر ممکن کرده بود.
[ترجمه ترگمان]هوای بیرون از خانه برایم غیر عملی بود
[ترجمه گوگل]آب و هوا باعث شده است که خارج از منزل باشد

2. The teachers' demands were economically unfeasible.
[ترجمه ترگمان]نیازهای معلم ها از نظر اقتصادی عملی نیست
[ترجمه گوگل]مطالبات معلمان از لحاظ اقتصادی غیر قابل قبول بود

3. The board said the idea was unfeasible.
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره گفت که این ایده عملی نیست
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره گفت این ایده غیر قابل پیش بینی است

4. Yet, everywhere I turned, change seemed unfeasible.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، هر جا که چرخیدم، تغییر شکل به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]با این حال، در همه جا من تبدیل شد، تغییر به نظر غیر قابل درک بود

5. Until recently, forest biotechnology seemed unfeasible.
[ترجمه ترگمان]تا این اواخر جنگل biotechnology به نظر unfeasible میومد
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر، بیوتکنولوژی جنگل به نظر غیر قابل درک بود

6. The procedure proves unfeasible for blood transfusions, but paves the way for successful organ transplantation, for which Carrel receives the Nobel Prize in 19
[ترجمه ترگمان]این روش برای انتقال خون غیر عملی است، اما راه را برای پیوند عضو موفق هموار می کند، که در آن Carrel برنده جایزه نوبل در ۱۹ سال می شود
[ترجمه گوگل]این روش غیر قابل قبول است برای انتقال خون، اما راه را برای پیوند اعضاء موفق فراهم می کند، که Carrel جایزه نوبل را در 19 سال دریافت می کند

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

8. However, the huge political cost made it unfeasible to adopt fiscal federalism at that time.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هزینه سیاسی بسیار زیاد آن را برای اتخاذ فدرالیسم مالیاتی در آن زمان انجام می دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، هزینه های سیاسی بزرگ باعث شد که فدرالیزم مالی در آن زمان غیرممکن شود

9. Mr Rajapaksa's target may therefore be unfeasible.
[ترجمه ترگمان]بنابراین هدف آقای Rajapaksa عملی نیست
[ترجمه گوگل]بنابراین هدف آقای رجپاکسا غیر قابل قبول است

10. They go about this by jumping up and down a lot and cranking the drum machine up to unfeasible volumes.
[ترجمه ترگمان]آن ها با پریدن از بالا و پایین آوردن تعداد زیادی ماشین طبل به کتاب های غیر عملی ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]آنها در این مورد با پریدن به بالا و پایین به مقدار زیادی انجام می گیرند و ماشین های درام را تا حجم های غیر قابل پیش بینی می گیرند

11. There is considerable return migration except when the military-political situation in countries of origin makes this unfeasible.
[ترجمه ترگمان]مهاجرت بازگشت قابل توجهی وجود دارد به جز زمانی که وضعیت نظامی - سیاسی در کشورهای مبدا این کار را غیر عملی می سازد
[ترجمه گوگل]مهاجرت مهاجرت قابل توجهی به جز زمانیکه وضعیت نظامی-سیاسی در کشورهای مبدأ این امکان را ندارد، وجود دارد

12. It is slightly longer and more expensive, but is nevertheless a viable alternative should the Qatif alignment be politically unfeasible.
[ترجمه ترگمان]این روش کمی طولانی تر و گران تر است، اما با این وجود، یک جایگزین مناسب برای هم ترازی Qatif از نظر سیاسی عملی نیست
[ترجمه گوگل]این کمی طولانی تر و گران تر است، اما با این وجود، جایگزینی قابل قبول باید هماهنگ سازی Qatif از لحاظ سیاسی غیر قابل قبول باشد

13. They can innovate by promoting remedies that are otherwise unfeasible or remote.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند با ترویج داروهایی که غیر عملی یا دور از دسترس نیستند، نوآوری کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند با ارتقاء راه هایی که در غیر این صورت غیر قابل پیش بینی یا از راه دور هستند، نوآوری می کنند

14. This is particularly useful where the food color is so unstable as to make the forwarding of a standard sample unfeasible.
[ترجمه ترگمان]این به خصوص زمانی مفید است که رنگ غذا آنقدر ناپایدار است که ارسال یک نمونه استاندارد را عملی نمی کند
[ترجمه گوگل]این خصوصا مفید است که رنگ غذا تا این حد ناپایدار باشد، زیرا حمل یک نمونه استاندارد غیر قابل قبول است

15. The simulation showed that this method can solve the problem that the general local optimization is unfeasible for the system with pure delay part and unmatched model.
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی نشان داد که این روش می تواند این مساله را حل کند که بهینه سازی موضعی عمومی برای سیستم با بخش تاخیری محض و مدل بی نظیر، عملی نیست
[ترجمه گوگل]شبیه سازی نشان داد که این روش می تواند مشکل را حل کند که بهینه سازی کلی محلی برای سیستم با بخش تاخیر خالص و مدل بی نظیر غیر قابل قبول است

پیشنهاد کاربران

غیر ممکن، امکان ناپذیر ، غیر محتمل، نشدنی، نامیسر


کلمات دیگر: