کلمه جو
صفحه اصلی

taxicab


معنی : تاکسی
معانی دیگر : تاکسی

انگلیسی به فارسی

تاکسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an automobile or other common form of transportation that carries passengers for a fee that is usu. determined according to the distance traveled.
مشابه: cab, hack

• automobile which transports passengers for a fee
a taxicab is the same as a taxi.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تاکسی

مترادف و متضاد

تاکسی (اسم)
cab, taxi, taxicab

جملات نمونه

1. The driver of that taxi-cab seemed to me familiar to the point of impertinence.
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی تاکسی به نظر من با گستاخی آشنا بود
[ترجمه گوگل]راننده این تاکسی به نظر من به نقطه ای از نومیدی آشنا بود

2. On June 4 two hundred sailors in rented taxicabs entered the barrio and beat four young men wearing zoot suits.
[ترجمه ترگمان]در ۴ ژوئن، دویست ملوان با تاکسی کرایه ای وارد the شدند و چهار مرد جوان را کتک زدند که کت و شلوار zoot پوشیده بودند
[ترجمه گوگل]در روز 4 ژوئن دو صد ملوان در تاکسی های اجاره ای وارد بازار شد و چهار مرد جوان را با لباس های زوت بردند

3. It's quite likely she calls a taxicab every time and has it waiting round the corner out of sight.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد هر دفعه یک تاکسی صدا می زند و آن را در گوشه ای از دید قرار می دهد
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد او هر بار با یک تاکسی تماس می گیرد و انتظار دارد که از گوشه خارج شود

4. Yellow taxicabs race past, swerving in front of him, braking violently at stop lights.
[ترجمه ترگمان]به سرعت از جاده منحرف شد و به سرعت از جاده منحرف شد و جلوی او ترمز کرد
[ترجمه گوگل]Taxicabs زرد مسابقه گذشته، swerving در مقابل او، مهار شدید در توقف چراغ

5. My dearest neighbor I have been riding in taxicabs the livelong day, wad have taken your advice.
[ترجمه ترگمان]همسایه عزیزم، من تمام روز سوار تاکسی می شدم، به نصیحتت گوش می دادم
[ترجمه گوگل]عزیزترین همسایه من در taxi ها در روز زنده زندگی می کنم، توصیه های شما را گرفته اند

6. At Foster Place, one of the new taxicabs stood alone among the horse-drawn vehicles for hire.
[ترجمه ترگمان]در میدان فاستر، یکی از تاکسی جدید در میان وسایل نقلیه کشیده اسب تنها ایستاده بود
[ترجمه گوگل]در فاستر محل، یکی از تاکسی های جدید تنها در میان وسایل نقلیه کشیده اسب ایستاده بود برای استخدام

7. The taxicab moved off slowly, making a wide turn in front of Trinity College.
[ترجمه ترگمان]تاکسی آهسته راه افتاد و به سمت کالج ترینیتی رفت
[ترجمه گوگل]Taxicab به آهستگی حرکت کرد و به سمت کالج ترینیتی حرکت کرد

8. I shared a taxicab with the Stephens College student and her roommate, who had come to meet her at the airport.
[ترجمه ترگمان]من در یک تاکسی با دانشجوی دانشکده استفان و هم اتاقی او که برای ملاقات با او در فرودگاه آمده بود، شرکت کردم
[ترجمه گوگل]من یک تاکسی با دانش آموز کالج استفان و هم اتاقی او که برای دیدار با او در فرودگاه بود آمده بودم

9. Had they even penetrated the licensed taxicabs of London?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها حتی با تاکسی به همراه با تاکسی به مقصد لندن وارد شده بودند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها حتی به taxa های مجاز لندن نفوذ کردند؟

10. An industrial designer's award-winning concept for a taxicab generates interest from car builders in Mexico.
[ترجمه ترگمان]یک ایده برنده جایزه صنعتی برای یک تاکسی، سود سازندگان خودرو در مکزیک را تولید می کند
[ترجمه گوگل]یک مفهوم برنده جایزه طراحی صنعتی برای یک تاکسی، منافع سازندگان خودرو در مکزیک را ایجاد می کند

11. With a renewed thrill he thought of taxicab.
[ترجمه ترگمان]با هیجان تازه ای به تاکسی فکر کرد
[ترجمه گوگل]با یک هیجان جدید، او به taxicab فکر کرد

12. The taxicab swung out into traffic.
[ترجمه ترگمان]تاکسی به سرعت در رفت و آمد شد
[ترجمه گوگل]تاکسی به ترافیک بیفتد

13. His ears made him look like a taxicab with both doors open.
[ترجمه ترگمان]گوش هایش مانند یک تاکسی تاکسی با هر دو در باز مانده بود
[ترجمه گوگل]گوش هایش او را مانند یک تاکسی با دو درب باز کرد

14. A man who drives a taxicab.
[ترجمه ترگمان]یه راننده تاکسی رانندگی می کنه
[ترجمه گوگل]مردی که یک تاکسی را می راند

15. Each taxicab is fitted with a meter ticking off the fare due.
[ترجمه ترگمان]هر تاکسی مجهز به یک کنتور در حال گذر از کرایه است
[ترجمه گوگل]هر taxicab با یک متر تیک تاک کرایه به دلیل

پیشنهاد کاربران

روی باندحرکت کردن


کلمات دیگر: