1. the spiritual as well as the temporal power of the pope
قدرت روحانی و همچنین دنیوی پاپ
2. George has tried stimulating the right temporal lobe while showing patients such actors' faces depicting a standard emotion like disgust.
[ترجمه ترگمان]جورج تلاش کرده است که لوب گیجگاهی را تحریک کند در حالی که نشان می دهد بیمارانی که چنین actors را نشان می دهند، احساس یک احساس استاندارد مثل تنفر را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]جورج سعی کرده است تا لوب های زمانی مناسب را تحریک کند، در حالی که بیماران نشان می دهند چهره های بازیگرانی که احساسات استاندارد مانند انزجار را نشان می دهند
3. Temporal distance is encoded by the past tense, reflecting content time, which is separate from coding time.
[ترجمه ترگمان]فاصله زمانی توسط زمان گذشته، که منعکس کننده زمان محتوی است، کد گذاری می شود، که از زمان کدگذاری مجزا است
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی توسط زمان گذشته رمز شده است، منعکس کننده زمان محتوا، که جدا از زمان برنامه نویسی است
4. To the hunter, temporal or spatial measurements mattered very little, if at all.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]برای شکارچی، اندازه گیری های زمانی و یا فضایی بسیار کم اهمیت است، اگر در کل
5. Eternal being makes its temporal appearance in this way.
[ترجمه ترگمان]ابدی بودن خود را در این راه به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]بطور آشکار، ظاهر موقتی خود را به این شکل می سازد
6. Temporal turbulence stretches the very fabric of reality and folds it back on itself.
[ترجمه ترگمان]آشفتگی زمانی بافت واقعیت را گسترش می دهد و آن را به خود می دهد
[ترجمه گوگل]آشفتگی زمانی به شدت از واقعیت برمی خیزد و آن را در برابر خود قرار می دهد
7. One is the inferior temporal cortex and the other the inferior parietal lobe.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها قشر گیجگاهی میانی و دیگری بخش آهیانه ای پایینی است
[ترجمه گوگل]یکی قشر مادون قرمز پایین و دیگری لوب رحم پایین تر است
8. Then George applied the stimulating current to the temporal lobe, just below the motor and speech areas.
[ترجمه ترگمان]سپس جورج جریان محرک را به بخش موقتی، درست زیر بخش موتور و سخنرانی اعمال کرد
[ترجمه گوگل]جورج جرج تحریک کننده را به لوب زمانی، درست در زیر ناحیه موتور و گفتار اعمال کرد
9. But the eternal and temporal worlds met in the maintenance of rights given to the saints and committed to his guardianship.
[ترجمه ترگمان]اما جهان ابدی و موقتی در حفظ حقوق که به قدیسان داده می شد و به ولایت خود گماشته شده بود، به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]اما دنیاهای ابدی و زمانبندی در حفظ حقوق به مقدسات متعهد شده و متعهد به سرپرستی او شدند
10. These can modify their operation to detect temporal and spatial patterns of inputs.
[ترجمه ترگمان]این ها می توانند عملیات خود را برای شناسایی الگوهای فضایی و فضایی ورودی ها اصلاح کنند
[ترجمه گوگل]این می تواند عملیات خود را برای تشخیص الگوهای زمانی و فضایی ورودی ها تغییر دهد
11. Several appropriate datasets are being examined for further temporal changes.
[ترجمه ترگمان]چندین مجموعه داده مناسب برای تغییرات زمانی بیشتر مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]برای تغییرات موقتی بیشتر، چندین مجموعه داده مناسب مورد بررسی قرار می گیرند
12. The physical realm is the realm of contingent, temporal, concrete and fuzzy particulars.
[ترجمه ترگمان]قلمرو فیزیکی قلمرو مشروط، موقتی، عینی و فازی است
[ترجمه گوگل]قلمرو فیزیکی قلمروی جزئیات احتمالی، زمانی، بتنی و فازی است
13. Yet it has many reciprocal connections to the temporal lobe and the parietal lobe, big pipelines through the white matter.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارتباط متقابل بسیاری با لوب گیجگاهی و بخش آهیانه ای و خطوط لوله بزرگ از طریق ماده سفید دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، ارتباطات متقابل زیادی با لوب تمپورال و لوب تمایل، خطوط لوله بزرگ از طریق ماده سفید دارد
14. The right temporal lobe is particularly interested in the emotional content of the facial expression.
[ترجمه ترگمان]لوب گیجگاهی می تواند به طور خاص به محتوای احساسی حالت چهره توجه داشته باشد
[ترجمه گوگل]لوب زمان واقعی به خصوص در محتوای عاطفی بیان چهره علاقه مند است