کلمه جو
صفحه اصلی

unhallowed


معنی : کفرامیز، نامقدس
معانی دیگر : نا اشو، مورد بی حرمتی، unhallow عمل کفر امیزکردن، نامقدس کردن

انگلیسی به فارسی

( unhallow ) عمل کفر آمیزکردن، کفرآمیز، نامقدس کردن


بی نظیر، نامقدس، کفرامیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not made sacred or holy; unconsecrated.

- She wept at hearing that her son's body had been buried in unhallowed ground.
[ترجمه ترگمان] از شنیدن این خبر که جسد پسرش در خاک آلوده به خاک سپرده شده است، گریه کرد
[ترجمه گوگل] او در حال شنیدن این بود که بدن پسرش در زمین نابالغ دفن شده است

(2) تعریف: wicked, sinful, or profane.

• not sacred

مترادف و متضاد

کفرامیز (صفت)
profane, blasphemous, unhallowed, unholy

نامقدس (صفت)
unhallowed, unholy

جملات نمونه

1. The sexual love before marriage is unhallowed perhaps, however of sexual love delighted always agree with sexual excitement.
[ترجمه ترگمان]عشق جنسی پیش از ازدواج احتمالا، است، با این حال، عشق جنسی همیشه با هیجان جنسی موافق است
[ترجمه گوگل]عشق جنسی قبل از ازدواج احتمالا غیر ممکن است، اما از عشق جنسی لذت می برند همیشه با هیجان جنسی موافقت می کنند

2. To be admired of lewd unhallowed eyes.
[ترجمه ترگمان]که از آن چشم های مصنوعی هرزه او را تحسین کنند
[ترجمه گوگل]برای دیدن چشم های نابینا به چشم غره ای تحسین می شود

3. But the wisdom of our ancestors is in the simile; and my unhallowed hands shall not disturb it, or the Country's done for.
[ترجمه ترگمان]اما عقل و حکمت نیاکان ما در این تشبیه است؛ و دست های unhallowed مزاحم آن نخواهند شد، یا کشور ما این کار را کرده است
[ترجمه گوگل]اما حکمت اجداد ما در تقابل است؛ و دست های دست نیافتنی من آن را تحمل نکنید، یا کشور برای انجام آن کار می کند

4. The first charge is impudence, or hardness of forehead, a want of holy shame, an unhallowed boldness in evil.
[ترجمه ترگمان]نخستین اتهام، گستاخی است یا سختی پیشانی، a از شرم مقدس، یک بی باکی unhallowed در شیطان
[ترجمه گوگل]اولین بار شبیه سازی یا سختی پیشانی، خستگی مقدس، جسارت بی نظیر در شر است

5. With his wonted, collected and stately mien, he crossed the unhallowed threshold.
[ترجمه ترگمان]در آن حال که وضع عادی و موقر خود را با ابهت و ابهت خاص خود می دید از آستانه آن به در افتاده ای عبور کرد
[ترجمه گوگل]او با عصبانیتش، جمع و جادوگر، او را از آستانه نابود کرد

6. A nation without much religious emotions, China is becoming even more irreverent and unhallowed.
[ترجمه ترگمان]کشوری بدون احساسات مذهبی، بیش از پیش irreverent و unhallowed می شود
[ترجمه گوگل]ملت بدون احساسات دینی بسیار زیاد، چین در حال تبدیل شدن به حقیقت تر و غیر قابل احترام است

7. The characteristics of electronic statistical account(ESA)are permanently online and unhallowed for modification.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های حساب آماری الکترونیکی (ESA)برای همیشه بصورت آنلاین و unhallowed برای تغییر هستند
[ترجمه گوگل]ویژگی های حساب آماری الکترونیکی (ESA) به طور دائم آنلاین و غیر قابل تغییر برای تغییر است

8. If Orcus succeeds in entering the hallowed area, the area immediately becomes unhallowed.
[ترجمه ترگمان]اگر Orcus در ورود به منطقه مقدس موفق شود، منطقه بلافاصله تبدیل به unhallowed می شود
[ترجمه گوگل]اگر Orcus موفق به وارد شدن به منطقه مقدس شود، ناحیه بلافاصله ناخوشایند می شود


کلمات دیگر: