کلمه جو
صفحه اصلی

unhook


معنی : رها کردن، شل کردن، از قلاب باز کردن
معانی دیگر : از قلاب در آوردن

انگلیسی به فارسی

از قلاب باز کردن، شل کردن، رها کردن


باز کردن، از قلاب باز کردن، رها کردن، شل کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unhooks, unhooking, unhooked
(1) تعریف: to remove from a hook or hooks.

(2) تعریف: to unfasten the hook or hooks of.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become unhooked.

• loosen (as from a hook), open or release by opening a hook; release from a dependency or an obligation
if you unhook a piece of clothing such as a bra, you unfasten the hooks on it.
if you unhook something, you remove it from a hook.

مترادف و متضاد

رها کردن (فعل)
abandon, drop, unleash, release, liberate, leave, surrender, dispossess, unfold, let, loose, forgo, forsake, unfix, disencumber, shoot, disembarrass, disentangle, extricate, hang off, trigger, unbend, unhand, uncouple, unbolt, uncork, unfasten, unhook, unloose

شل کردن (فعل)
slack, unbrace, unscrew, loosen, relax, jellify, unbend, unbind, unhitch, unhook, unloose, unstring

از قلاب باز کردن (فعل)
unhook

جملات نمونه

1. Unhook me, would you?
[ترجمه ترگمان]منو ببخشید، میشه؟
[ترجمه گوگل]من را بکش

2. The collar wouldn't unhook.
[ترجمه ترگمان]یقه اش باز نمی شد
[ترجمه گوگل]یقه باز نشود

3. I begin to unhook the keys.
[ترجمه ترگمان]شروع می کنم به باز کردن کلیدها
[ترجمه گوگل]من شروع به باز کردن کلید

4. Can you unhook this necklace for me?
[ترجمه ترگمان]میتونی این گردن بند رو از من باز کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این گردنبند را برای من بکشید؟

5. Some officials claimed to unhook connections with the companies but still maintained close ties on the sly.
[ترجمه ترگمان]برخی از مقامات ادعا کردند که ارتباطاتی با این شرکت ها دارند اما هنوز روابط نزدیکی با این شرکت ها دارند
[ترجمه گوگل]برخی از مقامات ادعا کردند که ارتباط با شرکت ها را خنثی می کنند، اما همچنان ارتباطات نزدیکی را با هم دارند

6. Dixon: Sometimes you land a small fish. You unhook him very carefully.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها تو یه ماهی کوچیک می گیری تو خیلی با دقت اونو باز می کنی
[ترجمه گوگل]دیکسون گاهی اوقات یک ماهی کوچولو را می کشید شما او را بسیار دقت باز کنید

7. I stood on the low wall and tried to unhook the basket.
[ترجمه ترگمان]روی دیوار کوتاه ایستادم و سعی کردم سبد را باز کنم
[ترجمه گوگل]من روی دیوار پایین ایستادم و سعی کردم سبد را باز کنم

8. Why don't you go starboard and see if you can unhook it?
[ترجمه ترگمان]چرا به سمت راست نمیری و ببینی میتونی از قلاب درش بیاری یا نه؟
[ترجمه گوگل]چرا شما به سمت راست سوار نمیشوید و ببینید آیا می توانید آن را باز کنید؟

9. While it might seem a waste of effort to use a collaboration and then unhook one of the main processing paths, remember that reuse is the key here.
[ترجمه ترگمان]در حالی که ممکن است به نظر یک هدر دادن تلاش برای استفاده از یک هم کاری و سپس تبدیل کردن یکی از مسیرهای اصلی پردازش به نظر برسد، به یاد داشته باشید که استفاده مجدد کلید اصلی است
[ترجمه گوگل]در حالی که ممکن است تلاش برای استفاده از یک همکاری تلنبار شود و سپس یکی از مسیرهای پردازش اصلی را از بین ببرد، به یاد داشته باشید که استفاده مجدد کلید در اینجا است


کلمات دیگر: