1. The weather there can be a bit unpredictable - one minute it's blue skies and the next minute it's pouring down.
[ترجمه ترگمان]هوا می تواند کمی غیرقابل پیش بینی باشد - یک دقیقه آسمان آبی است و دقیقه بعد سرازیر می شود
[ترجمه گوگل]آب و هوا می تواند کمی غیر قابل پیش بینی باشد - یک دقیقه آن آسمان آبی است و دقیقه بعد آن را ریختن
2. He has gained a reputation for unpredictable behaviour.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر رفتار غیرقابل پیش بینی شهرت کسب کرده است
[ترجمه گوگل]او شهرتی برای رفتار غیر قابل پیش بینی دارد
3. Take waterproof clothing — Orkney weather is unpredictable.
[ترجمه ترگمان]از پوشش ضد آب و ضد آب استفاده کنید - آب و هوا غیرقابل پیش بینی است
[ترجمه گوگل]لباس ضدآب را بگیرید - آب و هوا اورکنی غیر قابل پیش بینی است
4. The weather grew harsh, chilly and unpredictable.
[ترجمه ترگمان]هوا سرد، سرد و غیرقابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]آب و هوا شدید شد، سرد و غیر قابل پیش بینی بود
5. The mood of the crowd was unpredictable.
[ترجمه ترگمان]روحیه جمعیت غیرقابل پیش بینیه
[ترجمه گوگل]خلق جمعیت غیر قابل پیش بینی بود
6. She was entertaining but unpredictable, with mercurial mood swings.
[ترجمه ترگمان]او سرگرم کنندست، اما غیرقابل پیش بینی، با حال mercurial
[ترجمه گوگل]او سرگرم کننده اما غیر قابل پیش بینی بود، با چرخش های جسمی جسمی
7. He makes unpredictable, arbitrary decisions.
[ترجمه ترگمان]او تصمیمات غیرقابل پیش بینی و اختیاری می گیرد
[ترجمه گوگل]او تصمیمات غیرقابل پیش بینی و دلسوزانه می کند
8. He is unpredictable, weeping one moment, laughing the next.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه هم که در حال خندیدن است، پیش از آن است که در حال خندیدن باشد
[ترجمه گوگل]او غیر قابل پیش بینی است، یک لحظه گریه می کند، بعد خندید
9. You never know how she'll react: she's so unpredictable.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ وقت نمی دونی چه واکنشی نشون میده: اون خیلی غیرقابل پیش بینیه
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانید که چگونه او به او واکنش نشان می دهد تا غیر قابل پیش بینی است
10. You are inconsistent and unpredictable.
[ترجمه ترگمان]تو inconsistent و غیرقابل پیش بینی هستی
[ترجمه گوگل]شما متناقض و غیر قابل پیش بینی هستید
11. In dealing with that unpredictable man, you simply cannot follow a prearranged plan, you have to play it by ear.
[ترجمه ترگمان]در برخورد با آن مرد غیرقابل پیش بینی، شما نمی توانید یک برنامه از پیش تعیین شده را دنبال کنید، باید آن را با گوش بازی کنید
[ترجمه گوگل]در برخورد با آن مرد غیر قابل پیش بینی، شما به سادگی نمیتوانید برنامه پیشآمدی را دنبال کنید، باید آن را گوش کنید
12. The hours in this job are very unpredictable - you sometimes have to work late at very short notice.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها در این شغل بسیار غیرقابل پیش بینی هستند - شما گاهی اوقات با دقت بسیار کمی کار می کنید
[ترجمه گوگل]ساعت ها در این کار بسیار غیر قابل پیش بینی است - شما گاهی اوقات مجبور به کار در اواخر خیلی زود است
13. She's very unpredictable so there's no knowing how she'll react to the news.
[ترجمه ترگمان]او خیلی غیرقابل پیش بینیه و نمی داند چه واکنشی به اخبار نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او بسیار غیر قابل پیش بینی است بنابراین نمی داند چگونه او به اخبار واکنش نشان می دهد
14. He is utterly unpredictable.
[ترجمه ترگمان]اون کاملا غیرقابل پیش بینی - ه
[ترجمه گوگل]او کاملا غیر قابل پیش بینی است
15. First, only the unpredictable component of monetary growth v t affects real output.
[ترجمه ترگمان]اول، تنها جز غیرقابل پیش بینی رشد پولی بر خروجی واقعی تاثیر نمی گذارد
[ترجمه گوگل]اول، تنها اجزای غیر قابل پیش بینی رشد پولی، خروجی واقعی را تحت تاثیر قرار می دهد