کلمه جو
صفحه اصلی

vasomotor


معنی : کنترل کننده رگها، اعصاب محرک رگها
معانی دیگر : (زیست شناسی) رگ جنبا، محرک عروق (عصب تنظیم کننده ی گشادی رگ)، اعصاب تنگ کننده و گشاد کننده رگها

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی)اعصاب تنگ کننده و گشاد کننده رگها، اعصابمحرک رگها، کنترل کننده رگها


واسوموتور، کنترل کننده رگها، اعصاب محرک رگها، اعصاب تنگ کننده و گشاد کننده رگها


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: controlling the width of blood vessels, as some nerves or certain drugs; causing vasoconstriction or vasodilatation.

• altering the diameter of vessels (especially blood vessels)

مترادف و متضاد

کنترل کننده رگها (اسم)
vasomotor

اعصاب محرک رگها (صفت)
vasomotor

جملات نمونه

1. Background The oporation treatment for vasomotor rhinitis by cutting off canalis pterygoid nervus is not very effective.
[ترجمه ترگمان]پیشینه درمان oporation برای vasomotor rhinitis با قطع canalis pterygoid nervus بسیار موثر نیست
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: درمان oporation برای رینیت واسوموتور با قطع کردن کانالس pterygoid nervus بسیار موثر نیست

2. Urticaria; food allergies; hay fever; vasomotor rhinitis; itching due to skin diseases, including eczema; pruritus; and serum sickness.
[ترجمه ترگمان]urticaria؛ حساسیت غذا؛ تب یونجه، تب rhinitis؛ خارش و خارش ناشی از بیماری های پوستی، شامل التهاب پوستی، pruritus و serum
[ترجمه گوگل]کهیر؛ حساسیت غذایی؛ تب یونجه؛ رینیت وازوموتور؛ خارش به علت بیماری های پوستی، از جمله اگزما؛ خارش؛ و بیماری سرم

3. This is important because dysfunction in vasomotor tone is thought to cause high blood pressure.
[ترجمه ترگمان]این مساله حایز اهمیت است زیرا اختلال در لحن vasomotor باعث فشار خون بالا می شود
[ترجمه گوگل]این مهم است چرا که اختلال در تن وازوموتور باعث ایجاد فشار خون بالا می شود

4. Common symptoms of vasomotor rhinitis are often nasal congestion and postnasal drip.
[ترجمه ترگمان]علائم متداول of rhinitis اغلب باعث گرفتگی بینی و چکه چکه می شود
[ترجمه گوگل]نشانه های رایج از رینیت وازوموتور معمولا غرق بینی و افتادگی پس از زایمان است

5. Objective: To observe the influence of vitexia-rhamnoside(V-R) on vasomotor factor expression of endothelial cell(EC) damaged by hypoxia and reoxygenation.
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده تاثیر of - rhamnoside (V - R)در حالت فاکتور vasomotor (EC)آسیب دیده توسط hypoxia و reoxygenation است
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تاثیر ویتکسیا-رامنوسید (V-R) بر بیان فاکتورهای واسکوموتور سلول اندوتلیال (EC) آسیب دیده توسط هیپوکسی و واکنش زنجیره ای آن است

6. Can cause a head when selenium is lacked vasomotor, plaque agglutinate and plaque active material are released, promote the happening of hemal disease.
[ترجمه ترگمان]زمانی که سلنیوم فاقد vasomotor، پلاک agglutinate و مطالب فعال پلاک است، می تواند منجر به ترویج بیماری of شود
[ترجمه گوگل]وقتی که سلنیوم فاقد واسوموتور می شود، ممکن است باعث ایجاد سر شود، آگلوتیناسیون پلاک و مواد فعال پلاک آزاد می شود، اتفاق می افتد بیماری های شکمی را ترویج می کند

7. The percentage of women with menopausal symptoms, and the percentage with severe vasomotor symptoms were linearly associated with the depressive symptom score.
[ترجمه ترگمان]درصد زنان مبتلا به عوارض یائسگی، و درصد آن ها با علائم vasomotor شدید، به صورت خطی با امتیاز علائم افسردگی مرتبط است
[ترجمه گوگل]درصد زنان با علائم یائسگی و درصد با علائم شدید وازوموتور به طور خطی با نمره افسردگی همراه بود

8. Objective:To investigate the effect and mechanisms of botulinum toxin type A(BTA)on vasomotor rhinitis.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر و مکانیسم of botulinum A (بی تی ای)در vasomotor rhinitis
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر و مکانیزم های سم بوتولینوم نوع A (BTA) بر رینیت وازوموتور

9. The propensity of raloxifene to cause hot flashes precludes its use in women with vasomotor symptoms.
[ترجمه ترگمان]میل به raloxifene برای ایجاد جرقه های داغ، استفاده از آن را در زنان با علائم vasomotor منع می کند
[ترجمه گوگل]گرایش رالوکسیفن به ایجاد گرگرفتگی از مصرف آن در زنان مبتلا به علائم وازوموتور جلوگیری می کند

10. Conclusion Migraine attack repeatedly might have a close relationship with myelinopathy, and the probable mechanism may be owed to abnormal cerebral vasomotor function.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری حمله میگرن ممکن است رابطه نزدیکی با myelinopathy داشته باشد و ممکن است مکانیسم احتمالی به تابع vasomotor مغزی غیر عادی بدهکار باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری حملات میگرن مکررا ممکن است ارتباط نزدیک با میلینوپاتی داشته باشد، و احتمالا ممکن است مکانیسم احتمالی عملکرد واسوموتور مغزی غیرطبیعی باشد

11. Objective To research an effective method of the operation treatment for vasomotor rhinitis.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق یک روش موثر از عملیات عملیات برای vasomotor rhinitis است
[ترجمه گوگل]هدف: برای بررسی یک روش موثر درمان عملی برای رینیت واسکوموتور

12. Objective : To investigate the possibility of endoscopic sinus surgery causing vasomotor rhinitis.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی امکان درمان سینوزیت باعث ایجاد vasomotor rhinitis می شود
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی امکان جراحی آندوسکوپی سینوسی باعث ایجاد رینیت واسوموتور می شود

13. Conclusions:Depressive symptoms "amplified" the menopausal experience, or alternatively, severe vasomotor symptoms worsened depressive symptoms.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: علائم depressive \"تقویت\" تجربه یائسه شده و یا به تناوب، علائم اختلال افسردگی شدید باعث بدتر شدن علائم افسردگی شد
[ترجمه گوگل]نتیجه علائم افسردگی �تقویت شده� یا تجربه یائسگی، یا علائم شدید واسوموتور، علائم افسردگی را بدتر کرده است

14. In addition, some babies suffering from rhinitis, a nasal called vasomotor rhinitis, over - reaction to outside stimuli.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برخی از کودکان مبتلا به rhinitis، بینی به نام vasomotor rhinitis، واکنش به محرکه ای بیرونی هستند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برخی از نوزادان مبتلا به رینیت، بینی که به نام رینیت واسوموتور نامیده می شود، بیش از حد - واکنش به محرک های بیرونی

پیشنهاد کاربران

1. Causing dilation or constriction of the blood vessels.
2. Denoting those nerves that have this action.





کلمات دیگر: