1. The old man is leaning on a walking stick.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد روی یک چوب متحرک خم شده است
[ترجمه گوگل]پیرمرد بر تکیه گاه استوار است
2. She belaboured him with her walking stick.
[ترجمه ترگمان]با عصایش او را کتک می زد
[ترجمه گوگل]او با چوب دستی خود را به او تحویل داد
3. He gets about with the aid of a walking stick.
[ترجمه ترگمان]او با یک عصا راه می رود
[ترجمه گوگل]او با کمک چوب پیاده روی می رود
4. He was tapping his walking stick against his leg.
[ترجمه ترگمان]به عصایش تکیه داده بود
[ترجمه گوگل]او چوب پیتزا خود را در برابر پای خود گرفت
5. He shuffled into the kitchen, leaning on his walking stick.
[ترجمه ترگمان]به سمت آشپزخانه رفت و عصایش را روی عصایش قرار داد
[ترجمه گوگل]او به آشپزخانه سوق داد، با تکیه به چوب پیاده رویش
6. His walking stick was carved with a horse's head.
[ترجمه ترگمان]عصایش را با سر اسب تراشیده بودند
[ترجمه گوگل]چوب پیاده روی او با سر اسب دوخت
7. She looked across at the half-hidden walking stick again.
[ترجمه ترگمان]او دوباره به عصا نیمه پنهان نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او دوباره در کنار چوب پیاده روی نیمه پنهان نگاه کرد
8. A walking stick is good for balance in the water and on the arduous grades.
[ترجمه ترگمان]چوب پیاده روی برای تعادل در آب و نمرات دشوار خوب است
[ترجمه گوگل]چوب پیاده روی خوب برای تعادل در آب و بر روی نمرات شدید است
9. A hand separated itself from the walking stick.
[ترجمه ترگمان]یک دست خودش را از چوب متحرک جدا کرد
[ترجمه گوگل]دست خود را از چوب پیاده روی جدا کرد
10. A walking stick is good for balance on rough trails.
[ترجمه ترگمان]چوب پیاده روی برای تعادل در مسیرهای ناهموار خوب است
[ترجمه گوگل]چوب پیاده روی خوب برای تعادل در مسیرهای خشن است
11. He grabbed the walking stick and hobbled to the side of the pond.
[ترجمه ترگمان]عصایش را برداشت و لنگ لنگان به کنار آبگیر رفت
[ترجمه گوگل]او پیاده روی چوب را برداشت و به سمت حوضچه نشست
12. With the aid of a silver-mounted walking stick, she was limping; yet her body was still very straight.
[ترجمه ترگمان]با کمک یک شاخه درخت نقره ای که داشت لنگ لنگان راه می رفت، او می لنگید، با وجود این بدنش هنوز صاف بود
[ترجمه گوگل]با کمک یک چوب راننده نقره ای، او مرطوب بود؛ اما بدن او هنوز بسیار راست بود
13. All they will see is the walking stick.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که خواهند دید عصا راه رفتن است
[ترجمه گوگل]همه آنها می بینند چوب پیاده روی است
14. One hand clutches a walking stick; the other tenderly holds the thinner fingers of his wife.
[ترجمه ترگمان]یک دستش عصا را به دست می گیرد و دیگری با ملایمت انگشتان لاغر همسرش را نگه می دارد
[ترجمه گوگل]یک دست چسبیده است دیگر انگشت های نازک همسرش را به آرامی نگه می دارد
15. He shouted and rapped with his walking stick on the door.
[ترجمه ترگمان]و در حالی که عصایش را به در می زد، فریاد زد:
[ترجمه گوگل]او فریاد کشید و با چوب پیاده رویش در درب افتاد