کلمه جو
صفحه اصلی

unconditioned


معنی : مطلق، غیر مشروط، قطعی نشده، شرط نشده، قید نشده
معانی دیگر : (روان شناسی) غیرشرطی، ناسامه ای، رجوع شود به: unconditional

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: unconditional


(روان شناسی) غیرشرطی، ناسامهای


بدون قید و شرط، مطلق، قطعی نشده، غیر مشروط، شرط نشده، قید نشده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not the result of psychological conditioning; natural or innate.

(2) تعریف: not subject to conditions or restrictions; unconditional.

• not subject to conditions, absolute; innate

مترادف و متضاد

مطلق (صفت)
abstract, absolute, utter, sheer, total, full, independent, unconditional, unconditioned, slick, unlimited, categorical, implicit, downright, arbitrary, despotic, categoric, unrestrained, plenipotentiary, thetic, thetical

غیر مشروط (صفت)
absolute, unconditional, unconditioned

قطعی نشده (صفت)
unconditioned

شرط نشده (صفت)
unconditioned

قید نشده (صفت)
unconditioned

جملات نمونه

1. an unconditioned reflex
بازتاب (انعکاس) غیر شرطی

2. When the conditioned stimulus and the unconditioned stimulus are brought together over and over and over again, pretty soon the conditioned stimulus gives rise to the response.
[ترجمه ترگمان]وقتی محرک شرطی شده و محرک های غیر شرطی هم بارها و بارها آورده می شوند، به زودی محرک شرطی شده به سرعت پاسخ را می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که محرک های شرطی و محرک های بدون قید و شرط به هم می پیوندند، تقریبا به زودی محرک های مطرح شده به پاسخ می رسند

3. The Buddha explains nirvana as "the unconditioned" (asankhata) mind, a mind that has come to a point of perfect lucidity and clarity due to the cessation of the production of volitional formations.
[ترجمه ترگمان]بودا این نیروانا را به عنوان \"ذهن\" غیر شرطی \" توضیح می دهد، ذهنی که به دلیل توقف تولید of، به یک نقطه روشن و وضوح کامل می رسد
[ترجمه گوگل]بودا نیروانا را به عنوان 'ذات بدون قید و شرط' (asankhata) توضیح می دهد، ذهن است که به دلیل روشنایی و وضوح کامل به علت پایان دادن به تولید ساختارهای اختیاری، به ذهن متبادر می شود

4. The conditioned response is a preparation for the unconditioned stimulus.
[ترجمه ترگمان]پاسخ شرطی شده یک آماده سازی برای محرک های غیر شرطی است
[ترجمه گوگل]واکنش مشروط آماده سازی برای محرک بی قاعده است

5. However, this method is not unconditioned because it must not affect the cooling efficiency of hydro - generators.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این روش غیر شرطی نیست چون نباید بر کارآیی سرمایش ژنراتور برق آبی تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]با این حال، این روش بدون قید و شرط نیست، زیرا نباید کارایی خنک کننده هیدروژنراتورها را تحت تاثیر قرار دهد

6. Life which is unconditioned, free, whole, is entirely delivered from all plans.
[ترجمه ترگمان]زندگی که غیر شرطی، آزاد است، تماما از همه برنامه ها به دست می آید
[ترجمه گوگل]زندگی بدون قید و شرط، آزاد، کل، به طور کامل از همه برنامه ها تحویل داده می شود

7. You might take descriptions of the Unconditioned and apply them to what you're experiencing.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است توضیحاتی در مورد the بدهید و آن ها را به آنچه که تجربه می کنید، اعمال کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است توصیف Unconditioned را بیابید و آنها را به آنچه که تجربه می کنید اعمال کنید

8. What's the unconditioned response? Nausea.
[ترجمه ترگمان]جواب unconditioned چیه؟ حالت تهوع
[ترجمه گوگل]پاسخ بی قید و شرط چیست؟ حالت تهوع

9. Continued presentation of the scenes within the pairing phase is extremely unlikely to result in an unconditioned response.
[ترجمه ترگمان]ادامه نمایش صحنه ها در مرحله جفت گیری بسیار بعید به نظر می رسد که منجر به پاسخ غیر شرطی شود
[ترجمه گوگل]ادامه دادن صحنه های درون فاز متحرک بسیار غیرممکن است که منجر به پاسخ بی قید و شرط شود

10. In the conditioning stage, experimenter present the pairing of conditioned stimulus (CS) and unconditioned stimulus (UCS) to the participants so that they could form attitude towards CS.
[ترجمه ترگمان]در مرحله آماده سازی، آزمونگر جفت محرک شرطی شده (CS)و محرک غیر شرطی (UCS)را به شرکت کنندگان ارائه می دهد تا آن ها بتوانند نگرش نسبت به CS را شکل دهند
[ترجمه گوگل]در مرحله تهویه، آزمایش کننده جفت شدن محرک های محرمانه (CS) و محرک های غیرقابل انطباق (UCS) را به شرکت کنندگان ارائه می کند تا بتوانند نگرش نسبت به CS ایجاد کنند

11. So, the idea here is, repeated pairings of the unconditioned stimulus and the conditioned stimulus will give rise to the response.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این ایده که در اینجا است، جفت شدگی مکرر محرک های غیر شرطی و محرک شرطی شده باعث افزایش پاسخ می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، ایده در اینجا، تکرار زوج محرک بدون قید و محرک شرطی است که باعث پاسخ می شود

12. A type of learning in which a conditioned stimulus is paired with an unconditioned stimulus to elicit a reflex response or respondent behaviour - Also referred to as Pavlovian Conditioning.
[ترجمه ترگمان]نوعی از یادگیری که در آن یک محرک شرطی شده با یک محرک غیر شرطی جفت می شود تا پاسخ واکنشی و یا رفتار پاسخ دهنده - که به سیستم Conditioning Pavlovian نیز منسوب است
[ترجمه گوگل]یک نوع یادگیری که در آن محرک شرطی با یک محرک بدون قید و شرط همراه است تا یک واکنش رفلکس یا رفتار پاسخ دهنده بوجود آورد - همچنین به عنوان تهویه پاولوویان نامیده می شود

13. Well, you show the thing that would cause you to have the fear without the unconditioned stimulus.
[ترجمه ترگمان]خب، تو چیزی رو نشون میدی که باعث میشه تو ترس رو بدون تحریک unconditioned تحریک کنی
[ترجمه گوگل]خوب، چیزهایی را نشان می دهد که باعث می شود ترس بدون محرک بدون قید و شرط داشته باشید

14. A reduction or a loss in the strength or rate of a conditioned response when the unconditioned stimulus or reinforcement is withheld.
[ترجمه ترگمان]کاهش یا کاهش قدرت و یا میزان پاسخ شرطی شده که محرک غیر شرطی و یا تقویت غیر شرطی است
[ترجمه گوگل]کاهش یا از دست دادن در قدرت یا میزان پاسخ واکنش زمانی که محرک یا تقویت بدون قید و شرط باقی می ماند

an unconditioned reflex

بازتاب (انعکاس) غیرشرطی



کلمات دیگر: