کلمه جو
صفحه اصلی

rang


زمان گذشته ی فعل: ring، زمان ماضی فعل ring

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Ring


زنگ زد، زنگ زدن، احاطه کردن، چرخ خوردن، حلقه زدن، گرد امدن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense of ring

• rang is the past tense of some meanings of ring.

Infinitive: ring, Past Participle: rung


دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] رنگ - یکی از واحدهای رده بندی CIPW سنگهای آذرین. زیرگروهی از یک راسته را گویند.

جملات نمونه

1. cheers rang out
تحسین و هلهله طنین افکن شد.

2. chimes rang the hours
ناقوس ها ساعات را اعلام می کردند.

3. newspapers rang with the news of his divorce
روزنامه ها خبر طلاق او را در بوق و کرنا کردند.

4. her words rang false
حرف های او به نظر دروغ می آمد.

5. his efforts rang hollow
کوشش های او بیهوده می نمود.

6. his voice rang with indignation
از شدت خشم فریادش بلند شد.

7. the doorbell rang
زنگ در به صدا درآمد.

8. the doorbell rang
زنگ در صدا کرد.

9. the forest rang with the sound of the ax
صدای تبر در جنگل طنین انداز شد.

10. the telephone rang
تلفن زنگ زد.

11. their letters rang with sincere praise
نامه های آنان پر بود از ستایش بی شایبه.

12. a drum sound rang in the hall
صدای طبل در تالار پیچید.

13. just then the telephone rang
درست در آن هنگام تلفن زنگ زد.

14. no sooner had he arrived than the telephone rang
هنوز درست از راه نرسیده بود که تلفن زنگ زد.

15. i was tucking into my dinner when the phone rang
داشتم شام می خوردم که تلفن زنگ زد.

16. The cinema rang with the children's laughter.
[ترجمه ترگمان]صدای خنده بچه ها به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]سینما با خنده کودکان صدا زد

17. A peal of church bells rang out in the distance.
[ترجمه ترگمان]صدای ناقوس کلیسا در دوردست طنین انداخت
[ترجمه گوگل]یک شکاف از زنگ های کلیسا در فاصله دور زد

18. The telephone rang and Pat answered it.
[ترجمه ترگمان]تلفن زنگ زد و پت به آن جواب داد
[ترجمه گوگل]تلفن زنگ زد و پت آن را پاسخ داد

19. She huddled inside the porch as she rang the bell.
[ترجمه ترگمان]وقتی زنگ را به صدا درآورد، در ایوان کز کرد
[ترجمه گوگل]او در حالی که زنگ زنگ زد، داخل داخل حیاط خلوت خم شد

20. Cheers rang out from the assembly hall.
[ترجمه ترگمان]صدای زنگ از سالن مجمع به گوش رسید
[ترجمه گوگل]سلامت از سالن مجمع خارج شد

21. As soon as the bell rang, the captain gave orders to cast off, and the voyage began.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه زنگ به صدا درآمد فرمانده دستور داد پیاده شوند و سفر آغاز شد
[ترجمه گوگل]به محض این که زنگ زنگ زد، کاپیتان دستور داد که بازی کند، و سفر آغاز شد

پیشنهاد کاربران

به صدا در اوردن زنگ

دسته، مجموعه


کلمات دیگر: