کلمه جو
صفحه اصلی

regimen


معنی : پرهیز، حکومت، دسته، پرهیز غذایی، سیستم اداری
معانی دیگر : رژیم خوراکی، پرهیز خوراکی، پرهیزانه، (نادر) حکومت، فرمانروایی، رده

انگلیسی به فارسی

(رسمی، پزشکی) رژیم غذایی، پرهیز غذایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a regulated routine of therapy or exercise designed to promote health or fitness.
مشابه: discipline

- Calisthenics are part of her daily regimen as she prepares for the competition.
[ترجمه ترگمان] calisthenics بخشی از رژیم روزانه او هستند که برای رقابت آماده می شود
[ترجمه گوگل] Calisthenics بخشی از رژیم روزانه او است که او برای رقابت آماده می کند

(2) تعریف: any system that is in place.
مشابه: regime

- The morning meeting is part of the office regimen.
[ترجمه ترگمان] جلسه صبح بخشی از رژیم اداری است
[ترجمه گوگل] جلسه صبح بخشی از رژیم اداری است

• government, reign, mode of rule; mode of living, manner of behaving
a regimen is a set of rules about food and exercise that some people follow in order to stay healthy; an old-fashioned word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] رژیم - در آب شناسی، رفتار مشخصه و مقدار کل آب درگیر در یک حوضه زهکشی را گویند که توسط اندازه گیری مقادیری مانند بارندگی، ذخیره سطحی و زیرسطحی و جریان و تبخیر و تعریق تعیین می شود. - مترادف: رژیم هیدرولوژیکی، رژیم آبی. - - در رودخانه ها، ویژگی های جریانی یک رودخانه. بالاخص رفتار یک رود منفرد (که شامل جریان های جزئی و سیلابهاست) با توجه به مقادیری مانند سرعت، حجم، اشکال و تغییرات کانال، ظرفیت حمل و نقل رسوبات، و مقدار مواد ذخیره شده برای حمل و نقل. - مقایسه شود با: رژیم. - - در موضوع دریاچه، تحلیلی از مقدار کل آب حمل شده در یک دریاچه در طول یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال) که شامل خروج آب (تراوش، تبخیر، تعریق، برون ریزش، تغییر مسیر) و ورود آب (بارندگی، درون ریزش، مهاجرت آب زیرزمینی، آب پمپ شده یا زهکشی شده به درون حوضه دریاچه) است. (ویچ و هامفریز 1966). - مترادف: رژیم آبشناختی. - - در یخچال شناسی، رجوع شود به balance.
[آب و خاک] رژیم

مترادف و متضاد

پرهیز (اسم)
abstinence, regimen, austerity, diet

حکومت (اسم)
regimen, administration, government, reign, power, dominion, raj

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

پرهیز غذایی (اسم)
regimen

سیستم اداری (اسم)
regimen, system of government

جملات نمونه

1. to be on regimen
رژیم داشتن،پرهیز داشتن

2. to go on regimen
پرهیز کردن،رژیم گرفتن

3. Whatever regimen has been prescribed should be rigorously followed.
[ترجمه ترگمان]هر رژیم غذایی که تجویز می شود باید به دقت دنبال شود
[ترجمه گوگل]هر چی رژیم تجویز شده باشد باید دقیقا دنبال شود

4. Patients maintain a strict dietary regimen.
[ترجمه ترگمان]بیماران رژیم غذایی شدیدی دارند
[ترجمه گوگل]بیماران رژیم غذایی رژیمی را حفظ می کنند

5. We used a combined regimen of injection treatment and radiation therapy.
[ترجمه ترگمان]ما از یک رژیم ترکیبی از درمان تزریق و درمان تشعشع استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما از رژیم ترکیبی تزریق و پرتودرمانی استفاده کردیم

6. The doctor enforced a strict dietary regimen.
[ترجمه ترگمان]دکتر رژیم غذایی شدیدی را اجرا کرد
[ترجمه گوگل]دکتر یک رژیم غذایی رژیم سخت را اجرا کرد

7. Exactly which is the best treatment regimen is a separate issue.
[ترجمه ترگمان]دقیقا که بهترین روش درمان یک مساله جداگانه است
[ترجمه گوگل]دقیقا بهترین رژیم درمان یک مسئله جداگانه است

8. The relative risk of developing resistance with each regimen is unknown.
[ترجمه ترگمان]ریسک نسبی مقاومت در حال توسعه با هر رژیم نا معلوم است
[ترجمه گوگل]خطر نسبی مقاومت در برابر هر رژیم ناشناخته است

9. Nevertheless, the stringent regimen that was normality for many - even in a lavish burg - was staggering back towards normal.
[ترجمه ترگمان]با وجود این، رژیم سخت و سختگیرانه ای که برای بسیاری از مردم عادی بود - حتی در یک شهر پر زرق و برق - به حالت عادی بازمی گشت
[ترجمه گوگل]با این وجود، رژیم سختگیرانه ای که برای بسیاری برای افراد معمول بود - حتی در یک توده بزرگ - به حالت عادی خیره شد

10. The current recommended diabetic dietary regimen appears to result in a reduction in lipid cardiovascular risk.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد رژیم غذایی توصیه شده در رژیم غذایی منجر به کاهش خطر بیماری های قلبی و عروقی می شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رژیم غذایی توصیه شده دیابتی در حال حاضر رژیم غذایی را کاهش می دهد

11. The optimal regimen is not clearly established and should be studied in a randomised trial.
[ترجمه ترگمان]رژیم مطلوب به وضوح مشخص نشده است و باید در یک آزمایش randomised مورد مطالعه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]رژیم مطلوب به وضوح مشخص نشده است و باید در یک کارآزمایی تصادفی مورد بررسی قرار گیرد

12. Direct the therapeutic regimen toward a reversal of the underlying disorder.
[ترجمه ترگمان]روش درمانی را به سمت برگشت اختلال اساسی هدایت کنید
[ترجمه گوگل]رژیم درمانی را به سمت عقب نشینی اختلال زیر زمینه قرار دهید

13. These patients underwent a bowel preparation and fasting regimen similar to the other patients in this study.
[ترجمه ترگمان]این بیماران تحت شرایط آماده سازی روده و رژیم روزه مشابه بیماران دیگر در این مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]این بیماران تحت درمان آماده سازی روده و رژیم های ناشتا مشابه سایر بیماران در این مطالعه قرار گرفتند

14. The regimen consisted of a liquid diet for 36 hours, followed by an absolute fast for a further 12 hours.
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی شامل رژیم غذایی مایع برای ۳۶ ساعت و پس از آن با سرعت مطلق برای ۱۲ ساعت دیگر بود
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی شامل یک رژیم غذایی مایع برای 36 ساعت و سپس یک روز کامل برای 12 ساعت بیشتر بود

15. Her training regimen, which is now in full swing for Boston, involves a daily run of 5 to 8 miles.
[ترجمه ترگمان]رژیم آموزش او، که هم اکنون در نوسان کامل برای بوستون است، روزانه ۵ تا ۸ مایل است
[ترجمه گوگل]رژیم آموزش او، که در حال حاضر در حال چرخش کامل برای بوستون است، شامل اجرای روزانه 5 تا 8 مایل است

to be on regimen

رژیم داشتن، پرهیز داشتن


to go on regimen

پرهیز کردن، رژیم گرفتن


پیشنهاد کاربران

دستورغذا

میزان استفاده یا عدم استفاده

سیستم اداری
ترویج یک سیستم اداری صاحب صلایت = cultivate a competency regimen

( به یک معنا ) برنامه روزمره، کار روزانه

پرهیز غذایی ( برنامه غذایی شامل یکسری منعیات و قوانین برای رسیدن به شکل فیریکی سالم )

noun
[count] : a plan or set of rules about food, exercise, etc. , to make someone become or stay healthy
◀️a daily training/exercise regimen
◀️a strict treatment/drug regimen
— often of
◀️a regimen of daily exercise

اما DIET رو هم دیکشنری رژیم غذایی تعریف کرده. ولی این میشه مجموعه ی همه ی غذاهایی که یک انسان/حیوان میخوره
🔴 the food that a person or animal usually eats
◀️Diets that are rich in fruits and vegetables have been shown to help prevent disease.
◀️a balanced diet
— often of
◀️Many birds live on a diet of insects.
Noncount
◀️studying the association between diet and disease
یا رژیم گرفتن ( روزه گرفتن ) همه معنا میده به عنوان فعل. مثلا
🔴to eat less food or to eat only particular kinds of food in order to lose weight : to be on a diet
◀️ I've been dieting for two months ( دو ماه رژیم بودم )


کلمات دیگر: