کلمه جو
صفحه اصلی

brazil


رجوع شود به: brazilwood، کشور برزیل (در امریکای جنوبی)، بقم

انگلیسی به فارسی

برزیل


بقم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: Brazilian (adj.), Brazilian (n.)
• : تعریف: the largest South American country, on the Atlantic coast; United States of Brazil.

• (federative republic of brazil) country in south america
the federative republic of brazil is a country in south america. it was a portuguese colony from the 16th century until it became independent in 1822. from 1822 to 1889 it was an empire. a republic was proclaimed in 1889. the military ruled from 1964 until 1985. in the 1970s and 1980s brazil became unable to pay its foreign debts, which were the largest in the developing world. high inflation and large foreign debts remain major economic problems. fernando collor de mello, of the national reconstruction party (prn), became president in 1990. in 1992 he resigned, after allegations that he profited from his office. the vice president, itamar franco, was appointed president and resigned from the prn. brazil exports coffee, oil, soya, iron, and cocoa. it is a member of the organization of american states.

جملات نمونه

1. The city compares favourably with other parts of Brazil.
[ترجمه anisa] این شهر با سایر مناطق برزیل مقایسه مطلوبی دارد.
[ترجمه ترگمان]این شهر با دیگر بخش های برزیل مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]شهر با سایر نقاط برزیل مقایسه می کند

2. Today's football match is France versus Brazil.
[ترجمه anisa] مسابقه فوتبال امروز فرانسه در مقابل برزیل است.
[ترجمه ترگمان]مسابقه فوتبال امروز فرانسه در برابر برزیل است
[ترجمه گوگل]مسابقات فوتبال امروز فرانسه و برزیل است

3. Brazil is the world's largest producer of coffee.
[ترجمه anisa] برزیل بزرگترین تولید کننده قهوه در جهان است.
[ترجمه ترگمان]برزیل بزرگ ترین تولید کننده قهوه جهان است
[ترجمه گوگل]برزیل بزرگترین تولید کننده قهوه در جهان است

4. I still have mixed feelings about going to Brazil .
[ترجمه anisa] من هنوز احساسات متفاوتی در مورد رفتن به برزیل دارم.
[ترجمه ترگمان]من هنوز هم احساسات متفاوتی در مورد رفتن به برزیل دارم
[ترجمه گوگل]من هنوز در مورد رفتن به برزیل حساس هستم

5. Police in Brazil uncovered a plot to kidnap him.
[ترجمه anisa] پلیس در برزیل نقشه ربودن وی را کشف کرد.
[ترجمه ترگمان]پلیس در برزیل از توطئه ای برای ربودن او پرده برداشت
[ترجمه گوگل]پلیس در برزیل توطئه برای ربوده شدنش را کشف کرد

6. Brazil nuts have very hard shells.
[ترجمه anisa] آجیل برزیلی پوسته های بسیار سختی دارد.
[ترجمه ترگمان]آجیل برزیلی پوست بسیار سختی دارد
[ترجمه گوگل]برزیل آجیل پوسته بسیار سخت است

7. Brazil has a big surplus of coffee.
[ترجمه anisa] برزیل قهوه اضافی زیادی دارد.
[ترجمه ترگمان]برزیل مازاد زیادی قهوه دارد
[ترجمه گوگل]برزیل مازاد قهوه ای زیادی دارد

8. Brazil trounced Italy 51 in the final.
[ترجمه ترگمان]برزیل در فینال این کشور را ۵۱ شکست داد
[ترجمه گوگل]برزیل ایتالیا 51 را در فینال شکست داد

9. A victory for Brazil had been predicted and such indeed was the result.
[ترجمه ترگمان]پیروزی برزیل پیش بینی شده بود و در واقع نتیجه آن بود
[ترجمه گوگل]پیروزی برزیل پیش بینی شده بود و نتیجه واقعا نتیجه بود

10. It is France versus Brazil in the final.
[ترجمه ترگمان]فرانسه در مقابل برزیل در مسابقه نهایی قرار دارد
[ترجمه گوگل]فرانسه در مقابل برزیل در فینال است

11. Germany are playing against Brazil in the cup final tonight.
[ترجمه ترگمان]آلمان امشب در جام فینال با برزیل بازی می کند
[ترجمه گوگل]آلمان در امشب جام حذفی در برابر برزیل بازی می کند

12. The President is in Brazil for an official two-day visit.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور برای یک دیدار دو روزه رسمی در برزیل حضور دارد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در یک دیدار رسمی دو روزه در برزیل است

13. We put £50 on Brazil to win the Cup.
[ترجمه ترگمان]ما ۵۰ یورو در برزیل گذاشتیم تا برنده جام شود
[ترجمه گوگل]ما برزیل را برای پیروزی در جام جهانی گذاشتیم

14. Brazil has thrown up many world-famous footballers.
[ترجمه ترگمان]برزیل بسیاری از فوتبالیست های معروف جهان را اخراج کرده است
[ترجمه گوگل]برزیل بسیاری از فوتبالیست های مشهور دنیا را پرتاب کرده است

پیشنهاد کاربران

کشور برزیل

چوب قرمز


کلمات دیگر: