کلمه جو
صفحه اصلی

antithetic


معنی : متضاد، پادگذارهای، دارای ضد و نقیض
معانی دیگر : دارای ضد و نقی­

انگلیسی به فارسی

پادگذاره‌ای، دارای ضد و نقیض، متضاد


ضد تهاجمی، متضاد، پادگذارهای، دارای ضد و نقیض


انگلیسی به انگلیسی

• contrasted, opposed, involving antithesis

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ناهمخوان

مترادف و متضاد

متضاد (صفت)
antithetic, antithetical, polar

پادگذارهای (صفت)
antithetic, antithetical

دارای ضد و نقیض (صفت)
antithetic, antithetical

جملات نمونه

1. Hope is antithetic to despair.
[ترجمه ترگمان] امید به یاس تبدیل میشه
[ترجمه گوگل]امید به ناامیدی است

2. Abstact Nation is a developing progress as an antithetic and synthetic party of society and government.
[ترجمه ترگمان]ملت abstact یک پیشرفت در حال توسعه به عنوان یک antithetic و گروه ترکیبی از جامعه و دولت است
[ترجمه گوگل]کشور مطلقه پیشرفت در حال توسعه به عنوان یک حزب ضد تعارض و مصنوعی جامعه و دولت است

3. This study shows that the formation of antithetic normal fault is controlled by NE WS strike tensile stress and dextral shear stress and the strike is nearly vertical to the tensile stress.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه نشان می دهد که تشکیل خطای نرمال antithetic با استفاده از فشار کششی WS [ ۲ ] و تنش برشی dextral کنترل می شود و تنش برشی نزدیک به تنش کششی است
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان می دهد که شکل گیری گسل طبیعی عصبی با استرس کششی استرس و استحکام برشی است و اعتصاب تقریبا عمودی است که به استرس کششی کنترل می شود

4. The antithetic fault terrace developed on the southeast slop of Gunan uplift is composed of a normal fault and the slop with an opposite trend.
[ترجمه ترگمان]شیب گسل antithetic در شیب جنوب شرقی of Gunan، از یک گسل نرمال و شیب با یک گرایش مخالف تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]تراس گسل ضدتیتی که در دامنه جنوب شرقی گنون ایجاد شده است، از یک گسل نرمال و شکاف با روند متضاد تشکیل شده است

5. And there is another obvious antithetic side of the story is between human and machine.
[ترجمه ترگمان]و یک قسمت واضح دیگر از داستان بین انسان و ماشین وجود دارد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از اثرات ضدطبیعی این داستان بین انسان و ماشین وجود دارد

6. Nation is a developing progress as an antithetic and synthetic party of society and governmet.
[ترجمه ترگمان]ملت یک پیشرفت در حال توسعه به عنوان یک جامعه antithetic و ترکیبی از جامعه و governmet است
[ترجمه گوگل]ملت یک پیشرفت در حال توسعه به عنوان یک حزب ضد تعارض و مصنوعی جامعه و حکومت است

7. Steep and antithetic platy structure of rock mass and geomorphology of the longitudinal valley in the dam site area cause wide-range toppling deformation on the cross-strait slope.
[ترجمه ترگمان]شیب تند و antithetic ساختار سنگی و ژئومورفولوژی دره طولی در ناحیه محل احداث سد باعث ایجاد تغییر شکل گسترده در شیب متقاطع می شود
[ترجمه گوگل]ساختار پلتی بلند و غول پیکر توده سنگ و geomorphology دره طولی در منطقه محل سد باعث تغییر شکل شیب گسترده در شیب صلیب است

8. When you write a couplet, pay attention to antithetic parallelism and antithesis.
[ترجمه ترگمان]وقتی دو قطعه می نویسید، توجه خود را به parallelism و antithesis جلب کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک کوتوله را می نویسید، توجه به موازی بودن و ضدضعاف ضدیتی را مورد توجه قرار دهید

9. Structurally, they were classified into three types, synthetic fault bench, antithetic fault bench and monocline overlap fault belt.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ ساختاری، آن ها به سه نوع طبقه بندی شدند: نیمکت نقص مصنوعی، نیمکت نقص antithetic و نوار گسل overlap
[ترجمه گوگل]به صورت سازه ای، آنها به سه نوع، نیمکت خطای مصنوعی، نیمکت گسل ضدچتی و کمربندهای گسل مشترک مونوکلین طبقه بندی شدند


کلمات دیگر: