کلمه جو
صفحه اصلی

dorsolateral


پشتی و جانبی

انگلیسی به فارسی

پشتی و جانبی


دو طرفه


انگلیسی به انگلیسی

• of the back and the side

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] در سطح پشتی و متمایل به پهلوها.

جملات نمونه

1. Objective:To investigate the clinical characteristics of patients with dorsolateral medullary syndrome.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی ویژگی های بالینی بیمارانی با سندروم dorsolateral medullary
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی خصوصیات بالینی بیماران مبتلا به سندرم داپلتریک مدولار

2. Another group received TMS on the dorsolateral prefrontal cortex, a brain region associated with higher-level cognitive functions like problem-solving and planning.
[ترجمه ترگمان]یک گروه دیگر بر روی قشر پیش پیشانی dorsolateral (cortex prefrontal)که یک ناحیه مغزی مرتبط با کارکرده ای شناختی سطح بالاتر مانند حل مساله و برنامه ریزی است
[ترجمه گوگل]گروه دیگری TMS را در قشر پیشانی پیشانی دو طرفه، منطقه مغزی مرتبط با توابع شناختی سطح بالا مثل حل مسئله و برنامه ریزی، دریافت کرد

3. In other words, the dorsolateral area seems to act like the neural version of a concerned mother, telling us to eat our peas before we reach for dessert.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، به نظر می رسد که منطقه dorsolateral شبیه به روایت عصبی یک مادر نگران، قبل از رسیدن به دسر به ما می گوید که نخود خود را بخوریم
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ناحیه دو طرفه به نظر می رسد مثل نسخه عصبی یک مادر نگران عمل می کند و به ما می گوید قبل از رسیدن به دسر، ما نخود را نخوریم

4. Motoneurons can be divided into a dorsolateral and a venteromedial division.
[ترجمه ترگمان]Motoneurons را می توان به بخش dorsolateral و تقسیم venteromedial تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]Motoneurons را می توان به تقسیم dorsolateral و venteromedial تقسیم شده است

5. The reasons why a greater dorsolateral prefrontal cortical thickness might undergird and promote psychological recovery are apparent, the researchers noted.
[ترجمه ترگمان]محققان خاطرنشان کردند که دلایل این که چرا ضخامت قشر ضخیم تر cortical ممکن است undergird شود و بهبود روان شناسانه را ترویج کند، مشهود است
[ترجمه گوگل]محققان خاطرنشان کردند که علت این که ضخامت کرفس قبل از فروپاشی بیشتری وجود دارد و می تواند باعث بهبودی روانشناختی شود

6. The scientists watched a brain region responsible for that self-monitoring, the dorsolateral prefrontal cortex, shut down.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان یک منطقه مغزی مسئول نظارت بر خود، قشر پیش پیشانی dorsolateral را که بسته شده بود، تماشا کردند
[ترجمه گوگل]دانشمندان یک ناحیه مغزی را که مسئول نظارت بر خودشان بودند، تماشا می کردند، قشر پیشانی پیشانی دو طرفه، تعطیل

7. Using a switch to divert the train toward one person instead of five increases activity in the dorsolateral prefrontal cortex—the place where cool, utilitarian choices are made.
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک سوییچ برای منحرف کردن قطار به سمت یک فرد به جای پنج افزایش فعالیت در قشر پیش پیشانی dorsolateral - جایی که انتخاب های غیر انتفاعی انجام می شوند
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک سوئیچ برای جابجایی قطار به سمت یک فرد به جای 5 افزایش فعالیت در قشر دلفریال پیشانی - جایی که جالب است، گزینه های سودآورانه ساخته می شود

8. Neurons in the lumbosacral dorsal horn were doubly activated by antidromic stimulation of both the ipsilateral dorsal and dorsolateral funiculi in the cervical spinal cord.
[ترجمه ترگمان]نورون های in پشتی به دلیل تحریک antidromic of ipsilateral و dorsolateral funiculi در نخاع cervical، دو برابر شده اند
[ترجمه گوگل]نورونهای شاخ پشتی شکمبه دوبار توسط تحریک ضددردی هر دو مفصل ران و عقب دو طرفه در نخاع سرویکس فعال می شوند

9. The second, third, and fourth metatarsophalangeal joints are reached by a dorsolateral incision parallel to the corresponding extensor tendon (Fig. 1-
[ترجمه ترگمان]لوله دوم، سوم و چهارم به وسیله برش dorsolateral موازی با tendon extensor مشابه به دست می آیند (شکل ۱ -
[ترجمه گوگل]مفاصل متاتارسوفالانکالی دوم، سوم و چهارم با یک برش دو طرفه موازی با تاندون انقباضی متناظر (شکل 1-

10. Specifically, they found autistic children had 79 percent more neurons in the dorsolateral prefrontal cortex and 29 percent more in the mesial prefrontal cortex than other kids.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، آن ها دریافتند که کودکان اوتیسمی ۷۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی dorsolateral و ۲۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی mesial نسبت به دیگر کودکان مبتلا شده اند
[ترجمه گوگل]به طور خاص، کودکان مبتلا به اوتیسم 79 درصد بیشتر از نورون های در قشر پیشانی مغز و 29 درصد بیشتر در قشر پیشانی مغز در مقایسه با سایر بچه ها بودند

11. The researchers focused on two specific brain areas: the dorsolateral prefrontal cortex and the primary motor cortex.
[ترجمه ترگمان]محققان بر روی دو ناحیه ویژه مغز متمرکز شده اند: قشر پیش پیشانی و قشر موتور اولیه
[ترجمه گوگل]محققان بر روی دو ناحیه ویژه مغز تمرکز کردند: قشر پیشانی جلدی و قشر مغزی اولیه

12. The difference seems linked to a region of the brain called the dorsolateral prefrontal cortex.
[ترجمه ترگمان]این تفاوت به نظر می رسد که یک ناحیه از مغز به نام قشر پیش پیشانی تشکیل یافته است
[ترجمه گوگل]تفاوت به نظر می رسد با یک ناحیه مغز به نام قشر پیشانی جلدی دو طرفه مرتبط است

13. The two bulges on the ventral surface of the medulla one on the left and one on the right, which are created by the axons of the dorsolateral corticospinal tracts.
[ترجمه ترگمان]دو برآمدگی در سطح شکمی مغز (مغز)که در سمت چپ و یکی در سمت راست رشد می کند، که توسط the of dorsolateral ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]دو لقمه در سطح شکمی medulla یکی در سمت چپ و یکی در سمت راست، که توسط آکسون از درون کورتیکاسپالین dorsolateral ایجاد شده است

14. The motor tracts whose axons descend from each primary motor cortex in the contralateral dorsolateral spinal cord; they control the muscles of the distal limbs .
[ترجمه ترگمان]نورون های حرکتی که axons از هر قشر اولیه مغز در نخاع contralateral dorsolateral پایین می آیند، ماهیچه های اندام های دور را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]مسیرهای حرکتی که آکسون ها از هر قشر مغزی اولیه در ستون فقرات دو طرفه سمت چپ فرود می آیند آنها عضلات اندام های دفاعی را کنترل می کنند

پیشنهاد کاربران

خلفی جانبی


کلمات دیگر: