کلمه جو
صفحه اصلی

spacing


معنی : فاصله، فاصله گذاری، مراعات فواصل
معانی دیگر : فاصله بندی، صفحه چینی

انگلیسی به فارسی

فاصله گذاری، مراعات فواصل


فاصله گذاری، فاصله


فاصله، فاصله گذاری، مراعات فواصل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: arrangement of objects and spaces within a given area.

- poor spacing in the design
[ترجمه ترگمان] فاصله ضعیف در طراحی
[ترجمه گوگل] فاصله ضعیف در طراحی

• (in typography) arranging of spaces, technique of setting a pair of letters closer together than is usual by reducing the space between them, kerning
spacing refers to the way that typing or printing is arranged on a page, especially in relation to the amount of space that is left between words or between lines of printing and typing.

دیکشنری تخصصی

[سینما] لیدر گذاری
[عمران و معماری] فاصله بندی - حد فاصل
[برق و الکترونیک] جاگذاری، فاصله
[زمین شناسی] فاصله بندى،تقسیم بندى - فاصله دو چال دریک ردیف،فاصله ردیفی چالها، فاصله بین چال هادر جهتی عمود برضخامت بارسنگ را فاصله ردیفی چالها می گویند .این مقدارمعمولا بیش ازضخامت بارسنگ می باشد.
[نساجی] فاصله دار کردن نخهای تار پارچه
[ریاضیات] فاصله گذاشتن، فاصله گذاری، مراعات فواصل
[معدن] فاصلهداری (مکانیک سنگ) - فاصلهداری چا لها (آتشباری)
[آمار] 1. فاصله گذاری 2. فاصله

مترادف و متضاد

فاصله (اسم)
distance, interval, hiatus, interruption, space, intermittence, blank, spacing, timeout, interspace, interlude, discontinuity, interim, interregnum, interstice, lacuna

فاصله گذاری (اسم)
spacing

مراعات فواصل (اسم)
spacing

جملات نمونه

1. I was spacing out the seedlings into divided trays.
[ترجمه ترگمان]من was رو از ریشه در اوردم تا سینی های تقسیم رو تقسیم کنم
[ترجمه گوگل]من نهال را به داخل سینی های جداگانه گذاشتم

2. Use double spacing and wide margins to leave room for comments.
[ترجمه ترگمان]از فاصله گذاری دوگانه و حاشیه های زیاد برای ترک اتاق استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از فاصله دو طرف و حاشیه گسترده استفاده کنید تا اتاق را برای نظرات ترک کنید

3. Please type or write clearly in double spacing on one side of A4 paper only.
[ترجمه ترگمان]لطفا فقط در یک طرف کاغذ A۴ به طور واضح حروف را تایپ کنید یا بنویسید
[ترجمه گوگل]لطفا فقط در یک طرف کاغذ A4 تایپ کنید یا نوشتار را دقیقا در فاصله دو برابر کنید

4. Be careful with your spacing or you won't get the heading on one line.
[ترجمه ترگمان]با فاصله زیاد مراقب باشید، وگرنه به سمت یک صف نخواهید رفت
[ترجمه گوگل]مراقب باشید با فاصله خود یا شما عنوان را در یک خط نمی کنید

5. Generous spacing gives healthier trees and better crops.
[ترجمه ترگمان]فاصله گذاری بخشنده به درختان سالم تر و محصولات بهتر می دهد
[ترجمه گوگل]فاصله عظیم به درختان سالم و محصولات بهتر کمک می کند

6. Women once again are having fewer children and spacing them further apart.
[ترجمه ترگمان]زنان یک بار دیگر کودکان کمتری دارند و فاصله بیشتری از آن ها دارند
[ترجمه گوگل]زنان بار دیگر کودکان کمتری پیدا می کنند و از هم فاصله می گیرند

7. I can't remember what happened next-I was totally spacing out.
[ترجمه ترگمان]یادم نمی اید که بعد چه اتفاقی افتاد - کاملا گیج بودم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به یاد بیاورم که چه اتفاقی بعد افتاد - کاملا فاصله گرفتم

8. The effect of short spacing on infant mortality seems to be loosely associated with the overall level of infant mortality.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تاثیر فاصله کوتاه بر مرگ و میر نوزادان با سطح کلی مرگ و میر نوزادان در ارتباط باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اثر فاصله کوتاه بر مرگ و میر نوزادان به طور کلی با سطح کلی مرگ و میر نوزاد ارتباط دارد

9. Therefore, we can use the aspect ratio of Spacing between the boats.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما می توانیم از نسبت ابعاد فاصله گذاری بین قایق ها استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما می توانیم از نسبت ابعاد فاصله بین قایق استفاده کنیم

10. If typed or word-processed, use double spacing.
[ترجمه ترگمان]اگر تایپ شود یا کلمه پردازش شود، از فاصله گذاری دوگانه استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اگر تایپ یا کلمه پردازش شده، از فاصله دوتایی استفاده کنید

11. The proper spacing of plants is critical for their growth.
[ترجمه ترگمان]فاصله مناسب گیاهان برای رشد آن ها حیاتی است
[ترجمه گوگل]فاصله مناسب گیاهان برای رشد آنها بسیار مهم است

12. True hyphenated justification and the ability to adjust spacing between letters was not common.
[ترجمه ترگمان]توجیه hyphenated حقیقی و توانایی تنظیم فاصله بین حروف، رایج نبود
[ترجمه گوگل]توجیه حق تعبیر شده و توانایی تنظیم فاصله بین حروف، معمول نیست

13. We will return to this problem of spacing in the following section, with a more extended discussion on consonance and dissonance.
[ترجمه ترگمان]ما به این مساله فاصله در بخش بعدی با یک بحث گسترده تر بر روی موافق و ناهماهنگی به این مساله باز خواهیم گشت
[ترجمه گوگل]ما به این مشکل فاصله در بخش زیر باز خواهیم گشت، بحث بحث بیشتر درباره همدستی و ناهماهنگی

پیشنهاد کاربران

spacing ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: سرفاصله
تعریف: حدِّفاصل جلوی یک خودرو تا جلوی خودروِ بعد در صف خودروهای متوالی


کلمات دیگر: