کلمه جو
صفحه اصلی

auction


معنی : حراج، مزایده، حراج کردن، بمزایده گذاشتن، فروختن
معانی دیگر : به مزایده گذاشتن، فروش اوراق بهادار که بهره ی آنها به مزایده گذاشته می شود، نوعی بازی بریج، (در بازی بریج حراجی) تعیین نرخ کردن

انگلیسی به فارسی

حراج، مزایده، حراج کردن، بمزایده گذاشتن، فروختن


مزایده، حراج، حراج کردن، به مزایده گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a public sale at which prospective buyers bid for goods and merchandise.

- They're having an auction to sell off the collection of things that filled up that old house.
[ترجمه ترگمان] آن ها یک مزایده برای فروش چیزهایی که آن خانه قدیمی را پر کرده بودند، حراج کردند
[ترجمه گوگل] آنها یک حراج برای فروش مجموعه ای از چیزهایی که خانه قدیمی آن را پر کرده اند
- We love to buy old furniture at antique auctions.
[ترجمه رامینا علوی] ما عاشق خرید مبلمان قدیمی در حراج های عتیقه یی هستیم
[ترجمه ترگمان] ما دوست داریم مبلمان قدیمی رو توی حراج عتیقه بخریم
[ترجمه گوگل] ما عاشق خرید مبلمان قدیمی در مزایده های عتیقه داریم
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: auctions, auctioning, auctioned
• : تعریف: to sell by means of an auction (often fol. by "off").

- The government auctioned off the farm.
[ترجمه رامینا علوی] دولت مزرعه ها را به حراج گذاشت
[ترجمه ترگمان] دولت مزرعه را به حراج گذاشت
[ترجمه گوگل] دولت از مزرعه خارج شد

• public sale where items are sold to the highest bidder
sell at an auction (public sale in which items are sold to the highest bidder)
an auction is a public sale where goods are sold to the person who offers the highest price.
if you auction something, you sell it in an auction.
if you auction off something, you sell it to the person who offers the most money for it, often at an auction.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] مزایده - فروشی که در آن خریداران پیشنهادها را می دهند و بالاترین پیشنهاد مورد قبول واقع می شود برای کسب اطلاعات در مورد مزایده های مستقیم و فوری نگاه کنید به ابای
[حقوق] حراج کردن، به مزایده گذاشتن، حراج، مزایده
[ریاضیات] به مزایده گذاشتن، مزایده، حراج کردن، حراج

مترادف و متضاد

حراج (اسم)
auction, sale, outcry, public sale

مزایده (اسم)
bid, auction, public sale, going public

حراج کردن (فعل)
auction

بمزایده گذاشتن (فعل)
auction

فروختن (فعل)
market, cant, vent, auction, sell, undercut, undersell, sell up, hawk

competitive sale; sale by bid


Synonyms: bargain, jam, sell-off


جملات نمونه

to sell by auction

حراج کردن، از طریق حراج فروختن


she died and her furniture was auctioned.

او مرد و اثاثیه‌اش حراج شد.


government bonds will be put up to auction tomorrow.

اسناد قرضه‌ی دولتی فردا به مزایده گذاشته می‌شود.


1. to auction off
یکجا حراج کردن،به حراج گذاشتن

2. to sell by auction
حراج کردن،از طریق حراج فروختن

3. to put up at auction
به مزایده گذاشتن،به معرض حراج (یا مزایده) گذاشتن

4. government bonds will be put up to auction tomorrow
اسناد قرضه ی دولتی فردا به مزایده گذاشته می شود.

5. The estate is holding an auction to raise money.
[ترجمه ترگمان]این ملک در حال برگزاری مزایده برای جمع آوری پول است
[ترجمه گوگل]املاک در حال برگزاری حراج برای جمع آوری پول است

6. They're holding an auction of jewellery on Thursday.
[ترجمه ترگمان]آن ها روز پنجشنبه یک حراجی جواهرات برگزار کردند
[ترجمه گوگل]آنها روز پنج شنبه حراج جواهرات را برگزار می کنند

7. The house is up for auction/will be sold by auction.
[ترجمه ترگمان]این خانه برای حراج گذاشته شده و به حراج فروخته خواهد شد
[ترجمه گوگل]خانه برای حراج / خواهد شد توسط حراج فروخته می شود

8. He purchased this stamp at an auction.
[ترجمه ترگمان]اون تمبر رو تو یه حراج خریده
[ترجمه گوگل]او این علامت را در حراج خریداری کرد

9. The house was sold at auction.
[ترجمه ترگمان]خانه در حراج فروخته شد
[ترجمه گوگل]خانه در حراج فروخته شد

10. We bought these items at an auction.
[ترجمه ترگمان]ما این اقلام را در حراجی خریدیم
[ترجمه گوگل]این اقلام را در حراجی خریداری کردیم

11. Many of the cars you will see at auction are repossessions.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اتومبیل هایی که در حراج می بینید repossessions هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اتومبیل هایی که در حراج مشاهده می کنید، مجوزهای مجاز هستند

12. We met our old neighbours at an auction last Saturday.
[ترجمه ترگمان] ما همسایه قدیمی همسایه مون رو توی یه حراجی پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما شنبه گذشته با همسایگان قدیمی ما در یک حراج دیدار کردیم

13. A classic Rolls Royce fetched £25 000 at auction.
[ترجمه ترگمان]یک رولز رویس قدیمی مبلغ ۲۵ هزار پوند را در حراج خرید
[ترجمه گوگل]Rolls Royce کلاسیک 25،000 پوند را در حراج گذاشت

14. The picture should fetch 2000 at auction.
[ترجمه ترگمان]این تصویر باید سال ۲۰۰۰ در حراج باشد
[ترجمه گوگل]تصویر باید 2000 را در حراج بیاورد

15. A Picasso is up for auction .
[ترجمه ترگمان]پیکاسو برای حراج بزرگ شده است
[ترجمه گوگل]پیکاسو برای حراج است

16. The sale is a big coup for the auction house.
[ترجمه ترگمان]این فروش یک کودتای بزرگ برای این مزایده است
[ترجمه گوگل]فروش یک کودتای بزرگ برای خانه حراج است

put something up for auction

چیزی را به حراج گذاشتن/چیزی را به مزایده گذاشتن


اصطلاحات

to auction off

یکجا حراج کردن، به حراج گذاشتن


to put up at auction

به مزایده گذاشتن، به معرض حراج (یا مزایده) گذاشتن


پیشنهاد کاربران

حراج مزایده

مزایده ( جایی که معمولا یه شخص اجناس گرانبها یا تاریخی و. . . را به فروش می رساند و افرادی در آن مکان حضور دارند هر نفر که میخواد بخره دستشو بلند میکنه میگه من میخوام پولشو میده و تحویل میگیره ) حراج هم میگن بهauction

auction ( اقتصاد )
واژه مصوب: حراج
تعریف: نوعی سازوکار فروش که قیمت در آن توسط حراج گذار ( auctioneer ) و دریافت کنندة قیمت های پیشنهادی تعیین می شود و کالا به بالاترین قیمت پیشنهادی به فروش می رسد

حراجیدَن.


کلمات دیگر: